عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
عالمه غیر معلمه : داناى نیاموخته فهمة غیر مفهمه : فهمیده بى آموزگار کعبة الرزایا: قبله رنجها.
نائبة الزهراء: جانشین و نماینده حضرت زهرا (س ) نائبة الحسین : جانشین و نماینده حضرت حسین (ع ) ملیکة الدنیا: ملکه جان ، شهبانوى گیتى
عقیلة النساء: خردمند بانوان .
عدیلة الخامس من اهل الکساء: همتاى پنجمین نفر از اهل کساء.
شریکة الشهید: انباز شهید.
کفیلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد.
ناموس رواق العظمه : ناموس حریم عظمت و کبریایى .
سیة العقائل : بانوى بانوان خردمند.
سر ابیها: راز پدرش على (ع )
سلالة الولایة : فشرده و خلاصه و چکیده ولایت .و لیدة الفصاحة : زاده شیوا سخنى .
شقیقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن (ع ).
عقیلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشینان رسالت .
رضیعة ثدى الولایة : کسى که از پستان ولایت شیر خورده .
بلیغة : سخنور رسا.
فصیحة : سخنور گویا.
صدیقة الصغرى : راستگوى کوچک (در مقابل صدیقه کبرى ).
الموثقة : بانوى مورد اطمینان .
عقیلة الطالبین : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان ).
الفاضلة : بانوى با فضیلت .
الکاملة : بانوى تام و کامل .
عابدة آل على : پارساى خاندان على
عقلیة الوحى : بانوى خردمند وحى
شمسة قلادة الجلالة : خورشید منظومه بزرگوارى و شکوه .
نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و کرامت .
المعصومة الصغرى : پاک و مطهره کوچک .
قرینة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها.
محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول (ص ).
قرة عین المرتضى : نور چشم حضرت على (ع ).
صابرة محتسبة : پایدارى کننده به حساب خداوند براى خداوند.
عقیلة النبوة : بانوى خردمند پیامبرى .
ربة خدر القدس : پرونده پرده نشینان پاکى و تقدیس .
قبلة البرایا: کعبه آفریدگان .
رضیعة الوحى : کسى که از پستان وحى شیر مکیده است .
باب حطة الخطایا: دروازه آمرزش گناهان .
حفرة على و فاطمه : مرکز جمع آورى دوستى و محبت على (ع ) و فاطمه (س ).
ربیعة الفضل : پیش زاده فضیلت و برترى .
بطلة کربلاء: قهرمان کربلا.
عظیمة بلواها: بانویى که امتحانش بس بزرگ بود.
عقلیة القریش : بانوى خردمند از قریش .
الباکیة : بانوى گریان .
سلیلة الزهراء: چکیده و خلاصه حضرت زهرا (س ).
امنیة الله : امانت دار الهى .
آیة من آیات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند.
مظلومة و حیدة : ستمدیده بى کس . [ سه شنبه 91/1/8 ] [ 7:1 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
مقدمه ادامه مطلب در اینجا [ یکشنبه 90/10/4 ] [ 3:10 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
4. تاثیرات سیره تبلیغی حضرت زینب [ یکشنبه 90/10/4 ] [ 3:5 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در آن سالها که گلشن امامت علی مرتضی، تحت مراقبتها و حمایتهای بی دریغ خاتم رسولان بود، و دامن پرعاطفه و قدمهای پر برکت سید انبیا(ص) هر روز بر صحن و سرای بوستان علوی مرتضی(ع) می سود، درست در پاکترین بیت خدا و پاکیزه ترین مأمن ولا، و در طلیعه فرخنده پنجمین روز از ماه جمادی الاول، گل وجود زینب سر از گلشن رسالت برآورد. و این عبیر بهشت بود که نکهت جنان را بر شاخسار همیشه بهار ایمان و سرای عظیم ترین مرد قرآن می نشانید. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:5 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
بزرگی هر کس را می توان از بزرگی مسؤولیتهایش بازشناخت و آن مسؤولیتی که به عهده عقیله بنی هاشم بود، رسالت و پیام آوری بود، تمام شامات، دین ورزی خود را مدیون زینبند، همچنان که روح مودت آل رسول(ص) و رواج مکتب تشیع در آن بلاد، بر اساس روشنگریهای اوست.این مسؤولیت سنگین ویژگیهای فوق العاده ای می طلبد که همه آنها به تمام معنا در اقالیم وجود زینب کبری(س) حضور دارند. بدون این خصایص، به دوش گرفتن رسالت و پیام آوری که استواری به صلابت کوه می طلبد، امکان پذیر نیست. امانتهای خداوند در دست زینب(س) زینب کبری(س) صاحب ودایع بی شماری شده، ذخایر عظیمی از ناحیه امام عصر او بدو سپرده شد که تا به آخر رسالت خود، می بایست در حفظ آنها بکوشد. ودایعی که جانمایه آدمی هم در صورت لزوم می بایست در مسیر حفاظت از آنها سپری گردد. ودیعه ای دیگر ودیعه دیگر «عزت» خاندان رسالت است. مطالعه تاریخ به خوبی نشان می دهد یکی از نگرانیهای حضرت سیدالشهدا، وضعیت اهل بیت (ع) و کیفیت مواجهه آنها با مصیبتهای بعدی است. صبر خداوند برای خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی، الگوهایی در عالم تعبیه فرموده که هر کس در هر کجا با نظر به افق بلند الگو، بتواند خود را در مسیر جاذبیت آن قرار دهد و به طور مداوم و به عشق رسیدن به سرحد کمال تکاپو و تلاش نماید. حضور زینب(س) آمیزه علم و حیا مدلی که تاریخ از حضور زینب(س) اخبار می کند، حاکی است که او در اجتماع آمیزه ای از علم و حیا بود. آن چنان در صدفی از حیا حرکت می کند که به جز علم و فرهیختگی، او چیزی به مشاهده مردان نمی رسد.راویان از نقل تمام واقعه عاجزند، اما هر آنچه رخ داد این بود که از لابه لای حرکتهای احیاگر او حیا سرک می کشید و این آن چیزی است که در کنار دانایی زینب(س) به شکار نگاه مردم درآمده است. حضور زینب(س) آمیزه شجاعت و تدبی زینب(س) نه یک قهرمان متهور است که بی باکانه رفتارهای مردانه از خود نشان دهد، بر ترک اسبی بنشیند و چکاچک شمشیرش دیگران را بلرزاند. یاتی معقول از آنچه گذشت؛ نتیجه شد که گاهی وظیفه اقتضا می کند زن مسلمان با حفظ تمام آنچه دنیای امروز نامش را محدودیت و قواعد دست و پاگیر می گذارد، وارد عرصه اجتماع گردد. زینب و مقابله با تحریف حقایق یکی از محورهایی که بالاترین سرمایه گذاری را در تلاشهای مذبوحانه حکام به خود جلب نمود، تحریف عاشورا و عاشوراییان و مصادره وقایع به نفع ستمگران بود که البته سخت در این مصاف ناکام ماندند. الف) زنان و مسؤولیتهای اجتماعی این فریاد زینب(س) است، وقتی صدای شیون زنان کوفه را می شنود: ب) تفسیر حقیقت امامت زینب(س) از عاشورا خبر می دهد ولی از باطن واقعه، بدترین جرم و فساد آن جرم و فسادی است که آثار خود را به زودی از میان اجتماع جمع نمی کند، بلکه ابعاد آن زمان و مکان را درمی نوردد و دامان نسلها را می گیرد. کربلا زخم کاری بر پیکره اسلام بود که عفونت جنایتهای انجام شده در آن تا مدتها این پیکر را بیمار نگهداشت. ج) مسلمانی بی خاصیت مسلمانی فقط طریقت نیست، شریعت هم هست. ایمان باطنی بدون گردن گذاری به لوازم مسلمانی ایمان نیست. گرچه این ندا دیرزمانی بود که بر گوش مسلمین خوانده می شد، ولی زینب(س) به مردم فهماند که مسلمانی آن نیست.مسلمانی که وظایف خطیر اجتماعی را بشناسد، بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم نخروشد، بر به غارت رفتن مواریث نبوت نشوبد، پاره سنگی بی خاصیت و گیاه بر مزبله است.چنان آدمیانی مانند سبزه زار بر زباله ها و یا نقره بر قبرستان هستند.انحصار و محدودیت دینداری در اعتقاد قلبی و بی توجهی به دستورات گرانبار بخصوص وظیفه خطیر امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از اساس دین یعنی ولایت، بهترین بستر برای تاختن حکام و سلاطین ستمکار است. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:5 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
د ر مقاله حاضر نویسنده ضمن ارائه تحلیلی کوتاه و گویا پیرامون معراج های حادثه کربلا از مقطع عاشورائی زندگی زینب(سلام الله علیها)به عنوان زیباترین الگوی بشریت در طول تاریخ یاد می کند و او را به عنوان یک انسان کامل معرفی می نماید. با هم آن را از نظر می گذرانیم : برخورد گزینشی خداوند با زندگی پیامبران بی گمان برای هر کسی و یا هر چیزی اوجی است که اگر تنها آن بخش از حیات وی وجود داشته باشد و برای آن پیش و پسی نباشد همان بخش از زندگی او برای درک فضیلت و مقام وی کافی خواهد بود. اگر به قرآن و آیات آن نگاه کنید درمی یابید که قطعه ای از زندگی پیامبران(علیهم السلام) در آن مطرح می شود. گاه در آیه ای از آن همه زندگی، تنها اوجی انتخاب و گزینش می شود که بتواند الگو باشد. خداوند در آیات قرآن به شکل گزینشی با زندگی پیامبران برخورد می کند و تنها اوجی را برمی گزیند که قابلیت و شانیت الگوسازی و الگوپردازی را دارا باشد. آن بخشی که تضاد با الگوسازی دارد به شکل نقد طرح می شود و از مردم خواسته می شود که آن بخش را نادیده انگارند و همان راهی را نروند که در تفسیر و تحلیل الهی نتیجه آن جهل به مفهوم قرآنی و دوری از حقانیت و دست یابی به کمال و معراج است. آیات بسیاری را می توان یافت که به این شکل به مسایل می پردازد. پیامبر خاتم؛ الگوی صد درصد قرآنی در روان شناسی وقتی به الگوها می رسند هرگز الگوی کامل واحدی در همه حوزه ها معرفی نمی شود بلکه از افراد خواسته می شود که در هرحوزه ای از حوزه های زندگی، شخصی را الگو قرار دهند. این مساله در آیات قرآنی نیز مورد توجه است و قرآن هرگز همه پیامبران را به شکل الگوی کامل مطرح نمی کند و حتی از میان پیامبران اولوالعزم حضرت ابراهیم(علیه السلام) را به عنوان الگوی قابل پیروی مطرح می سازد اما در عین حال استثنایی را در آن بیان می کند. تنها شخصی که در قرآن به عنوان الگوی صد درصد کامل مطرح می شود پیامبر اکرم(ص) است که خداوند می فرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه (احزاب.21) برای شما در زندگی، پیامبر(ص) به عنوان الگو و سرمشق کامل مطرح است. قطعه ای از اوج باید توجه داشت که این قطعه ای که انتخاب می شود و به عنوان الگو و سرمشق مطرح می گردد دارای دو معنا و دو جنبه اساسی است. یکی آن که بیان گر اوج کمالی شخص در آن بعد است. چنان که درباره برادری و وفاداری و شهامت و شجاعت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در کربلا می نگریم. این قطعه، اوج شخص را نشان می دهد. بخشی کمالی است که کوتاه ولی گویاست. ما از حضرت عباس در تاریخ، چیز زیادی به یاد نداریم و از جنگ ایشان نیز تنها بخشی کوتاه و اندک که در کنار نهر علقمه رخ می دهد بیان می شود. ولی همین تکه ها و قطعه هایی که تاریخ از آن گزارش می کند اوج ها را بیان می کند که می تواند الگو باشد. الگویی در فداکاری و گذشت و مهر و محبت و شجاعت و وفاداری و اطاعت از فرماندهی که برادر اوست. کربلا میدان اوج ها و عروج ها در کربلاست که بسیاری از اوج ها خود را نشان می دهد. گویی همه شخصیت های کامل و انسان های برتر در این میدان می بایست اوج هایی از زندگی را نشان می دادند تا هر یک الگویی عملی شوند. عباس و حر می بایست آن گونه می رفتند و اوج شخصیت خود را نشان می دادند تا وفاداری و شهامت و فداکاری معنای درستی یابد. در کربلاست که معراج ها معنای واقعی پیدا می کند. نمایشگاه اوجها و رذالتها حادثه ای که امام حسین(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها)و دیگران آن را آفریدند، نمایشی از اوج ها از سوی آنان و رذالت ها از سوی دشمنان بود. بی گمان همه عقده های سرخورده ابلیس و شیاطین در کربلا سرباز کرد و در برابر همه اوج ها و عروج های انسانی در آن جا نمودار شد. این گونه است که استاد مطهری در این باره می فرماید: حادثه امام حسین(علیه السلام) گویی برای ایجاد یک نمایش حماسی و پرخاشگری و تراژدی و وعظی و عشق الهی و مساوات اسلامی و عواطف انسانی، همه در آخرین اوج به وسیله قهرمان های مختلف از پیر و جوان، زن و مرد، آزاد و برده، بالغ و کودک به وجود آمده و همه ابعاد اسلام را نشان می دهد. هم توحید و عرفان و عشق الهی و تسلیم و رضا و نرد محبت با حق باختند و پاکبازی با خدا و در عین حال جنبه اعتراض و پرخاشگری شدید و همدردی با محرومان و هم حماسه اخلاق تحرک و تمحس و شجاعت و حماسه انسانی و هم وعظ و اندرز و سکون خاص به آن و هم برابری و مساوات اسلامی و هم تجلی عالی ترین عواطف اخلاق اسلامی مثل ایثار داستان حضرت ابوالفضل(علیه السلام) و فداکاری و سبقت در آن. این است جامع بودن قیام حسینی (همان ص 344) معراج انسانی زینب اگر میدان کربلا را اوج معراج مردان بدانیم در کربلا و کوفه و شام است که حضرت زینب(سلام الله علیها) چند بار به معراج انسانی می رود و در این راه جامعه ای را به رشد اجتماعی می برد. آنان را که در شهوت دنیا راه را گم کرده اند به تازیانه کلام بر می انگیزد. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:3 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
وقتى که زینب به سنّ ازدواج رسید، على براى او کسى را که در شرافت خانوادگى شایستگى همسرى او را داشت برگزید، خواستگاران فراوانى از جوانان محترم و ثروتمند بنى هاشم و قریش براى زینب مى آمدند، ولى براى نوگل خاندان پیغمبر و بانوى خردمند بنى هاشم، عبدالله بن جعفر از همه شایسته تر بود.پدر عبدالله، جعفربن ابى طالب است که ذوالجناحین (داراى دو بال) و اَبوالمساکین (پدر بینوایان) لقب یافت. جعفر، برادرِ تنىِ على و محبوب پیغمبر بود، ابوهریره در باره جعفر مى گوید: پی نوشت : 1 . از تحقیق در تواریخ به دست مى آید که فرمانده اول جعفر بوده و سپس زید.(مترجم) [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:2 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
شیوهها و سیاستهاى تبلیغى زینب علیه السلام چنانچه عاشورا را پدیدهاى بدانیم که به وجود آورنده آن حسین بن على علیهما السلام باشد پرورش دهنده این پدیده زینب دختر على علیهما السلام خواهد بود. وظیفهى مهم او پس از عصر عاشورا، پاسدارى از نهضتخونین امام حسین علیه السلام و رساندن پیام «هیهات منا الذله» او براى جهانیان است. او راه سخت و دشوارى را در پیش دارد. او باید در بین جمعیتى سخن بگوید که گویى گوششان ناشنوا و چشمانشان نابیناست و در حماقت و نادانى کامل به سر مىبرند. او باید از این پس آگاهانه بیاندیشد و تصمیم بگیرد و باید از هر حال و شرایط و از هر وضعیت و موقعیتخوب استفاده کند و با زبان حال و قال آنان را از غفلتبیدار کند و به آنان آگاهى و شناختبدهد تا احساس مسئولیت کنند و آنگاه خواه ناخواه شورش و انقلاب پدید آید. خطبههاى آتشین و بلند پایهى حضرت زینب (س) همه نقشههاى شوم یزیدیان را بر آب کرد و همچون رعد و برق، روشنگر و کوبنده بود که تمامى بافتههاى سى و چند سالهى بنىامیه را از بین برد و شورشى بنیادین علیه بنىامیه برنامهریزى کرد و کاخ امویان را براى همیشه لرزاند و واژگون کرد. سیاستها و شیوههاى تبلیغى آن بانوى بزرگوار: 1- گریه و فغان و برپایى مجالس عزادارى و سوگوارى: پس از اینکه امام علیه السلام و اصحاب باوفایش به شهادت رسیدند زینب (س) به سرعتبه طرف میدان حرکت کرد و وقتى که بدن خونین و پاره پاره برادر را دید شیوه کنان گفت: «وا اخاه وا سیداه وا اهل بیتاه و سپس گفت: لیست السماء اطبقت على الارض ولیت الجبال تدکدکت على السهل» (9) . «اى کاش آسمان بر زمین ویران مىشد و اى کاش کوهها از هم مىپاشیدند و به بیانانها مىریختند.» و زمانى که به پیشنهاد شمر لعین کاروان اسیران را از کنار بدنهاى قطعه قطعه شدهى شهیدان عبور مىدادند و زینب (س) پیکر شهدا و بدن پاره پاره شده برادرش را دید خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روى حلقوم بریده برادر نهاد و مىبوسید و مىگفت: «یا اخى لو خیرت بین الرحیل والمقام عندک لاخترت المقام عندک ولو ان السباع تاکل من لحمى» (10) . «برادرم، اگر مرا بین سکونت در کنار تو - کربلا - و بین رفتن به سوى مدینه مخیر مىنمودند، سکونت در نزد تو را برمىگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشتبدنم را بخورند. و در برخى از مقاتل آمده است: در این هنگام رو به مدینه کرده و مىگوید: «وا محمداه صلى علیک ملائکة السماء، هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبناتک سبایا» (11) . فریاد اى محمد صلى الله علیه و آله درود فرشتگان آسمان بر تو باد این حسین تو است که در خون غوطهور است، اعضایش قطع شده و دختران تو به عنوان اسیر عبور داده مىشوند...» راوى مىگوید: زینب کبرى - سلام الله علیها - به گونهاى روضه خواند و گریه کرد که: فابکت والله کل عدو وصدیق (12) «سوگند به خدا هر دوست و دشمن از گریه و گفتار زینب (س) گریه کرد» . پی نوشت : [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:2 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری (سلام الله علیها) نیز خود را آماده قتال کردند. بارگاه شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون می باشد. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:0 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
پس از شهادت خاندان عقیل حضرت امّ المصائب، عقیله بنی هاشم (ع) دو فرزندش عون و محمد را برای جانفشانی به محضر حضرت ابا عبدالله (ع) فرستاد. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 1:0 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |