عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
هنگامی که زینب کبری (ع) را همراه بازماندگان شهدای کربلا وارد مجلس عبیداللّه زیاد (استاندار یزید در کوفه) نمودند. زینب (ع) به طور ناشناس در گوشه ای نشست . ابن زیاد - این زن کیست ؟ [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:59 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
تولد زینب و گریه پیامبر بر مصایب آن حضرت زینب کبرى (سلام الله علیها) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (صلی الله علیه واله) رسید. رسول خدا (صلی الله علیه واله) براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمد و به دختر خود فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )). ولادت و پرورش زینب درست ترین گفتار آن است که سیدتنا زینب کبرى (سلام الله علیها) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش آن دره یتیمه و مروارید گرانبها و بى مانند در کنار پیغمبر اکرم (صلی الله علیه واله) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و از پستان زهراى مرضیه (سلام الله علیها) شیر وحى مکیده ، و از دست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤمنین (علیه السلام) غذا و خوراک خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاکیزه ، و با سعادت و نیکبختى ، و پرورش یافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاکدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب کساء به تربیت و پرورش و تعلیم و آموختن و تهذیب و پاکیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگى داشتند، و همین بس است که مربى و مؤ دب و معلم او ایشان باشند.(2) گریه جبرئیل بر مصایب زینب (سلام الله علیها) روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها)، حسین (علیه السلام) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (صلی الله علیه واله) آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا کرده است )). بشارت تولد زینب و گریه على (علیه السلام) هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گردید، جز على بن ابى طالب (علیه السلام) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید. نامگذارى زینب از طرف خداوند هنگامى که زینب (سلام الله علیها) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) او را نزد پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! فرزند فاطمه علیا حضرت زینب ، نخستین دخترى است که از فاطمه (سلام الله علیها) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسین (علیه السلام) بزرگترین فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) بوده ، و نیز گفته اند: دلیل بر آن است که راویان حدیث و بیان کنندگان اخبار در ایام اضطهار - یعنى روزگار غلبه و چیرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤمنین - هر گاه مى خواستند از امیرالمؤمنین على (علیه السلام) روایتى نقل کنند مى گفتند: این روایت از ابى زینب است ، و اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به این کنیه مى نامیدند، براى آن است که زینب کبرى (سلام الله علیها) پس از امام حسن و امام حسین - علیهماالسلام - بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد دشمنانش به این کنیه معروف نبوده است .(6) تغذیه زینب از زبان پیامبر حضرت زینب (سلام الله علیها) مانند دو برادرش حسن و حسین (علیه السلام) از زبان رسول الله (صلی الله علیه واله) تغذى مى کرد. لقب هاى حضرت زینب (سلام الله علیها) الف ) زینب کبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرمؤمنان به دنیا آمده بودند) بود. کنیه حضرت زینب (سلام الله علیها) کنیه آن علیا حضرت ((ام کلثوم )) است ، و این که ایشان را ((زینب کبرى )) مى گویند، براى آن است که فرق باشد بین او و بین کسى از خواهرانش که به آن نام و کنیه نامیده شده است . زینب عالمه بود امام سجاد (علیه السلام) خطاب به عقیله بنى هاشم ، زینب کبرى (سلام الله علیها) مى فرمایند: زینب محدثه بود از سخنان فاضل دربندى (متوفى به سال 1286 هجرى ) و جز او از عالمان دیگر- رحمهم الله - ظاهر و هویدا است که آن خاتون دو سرا حضرت زینب کبرى (سلام الله علیها) علم منایا و بلایا (مرگ ها و پیشامدهاى سخت ) را مى دانسته ، و فرمایش امام سجاد (علیه السلام) به او: عقیله بنى هاشم در برخى روایات است که او را مجلس علمى بود و زنان به قصد آموختن احکام دین نزد او مى رفتند. این صفات برجسته که براى هیچ یک از زنان معاصر او فراهم نشده است ، زینب را از دیگران ممتاز ساخت ؛ چنان که او را ((عقیله بنى هاشم )) مى گفتند و از وى حدیث فرا مى گرفتند. ابن عباس از او حدیث کند و گوید: ((عقیله ما، زینب دختر على (علیه السلام) حدیث کرد... و این لقب بر او ماند؛ چنان که به عقیله معروف گشت و فرزندان وى را بنى عقیله گفتند.))(12) فصاحت و بلاغت زینب (سلام الله علیها) شیخ جعفر نقدى (ره ) مى نویسد: جود و سخاوت زینب (سلام الله علیها) روزى میهمانى براى امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: اى فاطمه ، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى باشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانى موجود است که آن هم سهم دخترم زینب مى باشد. زینب (سلام الله علیها) بیدار بود، عرض کرد: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى کنم . طفلى که در آن وقت ، که چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسى مى تواند به عظمت آن بانوى عظمى پى ببرد؟ زنى که هستى خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستى در نهایت جود بوده باشد.(14) نبوغ و استعداد حضرت زینب (سلام الله علیها) در تاریخ آمده که روزى امیرمؤمنان (علیه السلام) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود که رو به عباس نموده فرمود: ((قل واحد)) بگو یک . عباس آن را گفت . فضایل حضرت زینب (سلام الله علیها) مرحوم علامه مامقانى (ره ) در مجلد سوم کتاب شریف ((تنقیح المقال)) درباره سیدتنا زینب الکبرى (سلام الله علیها) مى نویسد: مفسر قرآن فاضل گرامى سید نورالدین جزایرى در کتاب خود ((خصایص الزینبیه)) چنین نقل مى کند: گفتن مسائل شرعى شیخ صدوق ، محمد بن بابویه (ره ) مى گوید: حضرت زینب (سلام الله علیها) نیابت خاصى از طرف امام حسین (علیه السلام) داشت و مردم در مسائل حلال و حرام به او مراجعه کرده از او مى پرسیدند، تا اینکه حضرت سجاد (علیه السلام) بهبود یافت . شجاعتى نظیر حسین (علیه السلام) شجاعت حسین (علیه السلام) در خواهرش زینب (سلام الله علیها) هم بود؛ یا زینب (سلام الله علیها) هم در مقام شجاعت قطع نظر از جهت امامت ، کمى از حسین (علیه السلام) ندارد قوت قلبش به برکت اتصالش به مبداء تعالى [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:53 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
گذشتن از راحتى کسى که پس از دستگاه سلطنتى ، دستگاه او است ، کمال وسایل موجود به بهترین وجهى برایش مهیا است ، غلامها و کنیزها و وسایل راحتى ، غرض زینب در چنین خانه اى زندگى مى کند که هیچ کسرى ندارد ناگهان مى بیند حسین (علیه السلام) مى خواهد حرکت کند تمام خوشى ها و راحتى ها را رها مى کند و خود را در دریاى ناراحتى ها و ناملایمات مى افکند این ، چه زهدى است ؟ سبحان الله ! واقعا حیرت آور است . اگر جریان را نمى دانست ، مهم نبود، لیکن از همان شب 28 رجب که به اتفاق برادرش با ترس و هراس از مدینه فرار کرده به سمت مکه حرکت نمودند، براى آنچه جدش رسول خدا (صلی الله علیه واله) و پدر و مادرش گزارش داده بودند از مصیبتها آماده شد. آینه تمام نماى مقام رسالت و امامت محمد غالب شافعى ، یکى از نویسندگان مصرى گفته است : ایراد خطبه در کودکى از عجایب اینکه زینب (سلام الله علیها) در حدود شش سالگى ، خطبه غرا و طولانى مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) را که در مسجد النبى ، پیرامون فدک و رهبرى امام على(علیه السلام) ایراد کرد، حفظ نموده بود، براى آیندگان روایت مى کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانى است و هم واژه ها و جمله هاى دشوار و پر معنى و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (سلام الله علیها) نقل نموده اند.(23) تلاوت قرآن روایت شده : که روزى زینب (سلام الله علیها) آیات قرآن را تلاوت مى کرد، حضرت على(علیه السلام) نزد او آمد، ضمن پرسشهایى ، با اشاره و کنایه ، گوشه هایى از مصایب زینب (سلام الله علیها) را که در آینده رخ مى داده ، به آگاهى او رسانید. شباهت زینب (سلام الله علیها) به خدیجه جالب اینکه شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها) به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نیز نقل شده است ، چنان که در روایت آمده است : شباهت زینب (سلام الله علیها) به پدر بزرگوار خود مرحوم سید نورالدین جزایرى (ره ) در مورد شباهت حضرت زینب (سلام الله علیها) به پدر بزرگوار خود چنین نوشته است : زهد زینب (سلام الله علیها) زینب کبرى (سلام الله علیها) اعلا درجه رضا و تسلیم را دارا و حایز بود. زنى که شوهرش بحرالجود، عبدالله بن جعفر، بود و خانه اش بعد از منزل خلفا و ملوک در درجه اول عظمت بود و ارباب حوایج همواره در آن بیت الشرف تجمع داشته و براى خدمت ، کمر بسته ، آماده و فرمانبردار بودند - با این حال براى کسب رضاى خدا از همه آنها صرف نظر کرد و از مال و جاه و جلال دنیوى به کلى چشم پوشید. حتى از شوهر (البته ، با رضاى او) و نیز از اولاد و خدم و حشم چشم پوشید و به کمک برادرش امام حسین (علیه السلام) شتافت تا دین خدا را نصرت کند و براى جلب رضایت حق ، تن به اسارت داد، تا آن که به مقامات عالیه نایل گردید.(28) نسبت مردانگى به حضرت زینب (سلام الله علیها) روایت شیخ بزرگوار صدوق را در کتاب ((اکمال الدین )) و شیخ طوسى را در کتاب ((غیبت )) مورد مطالعه قرار دهید! این دو تن به صورت مسند از احمد بن ابراهیم روایت مى کنند که گفت : زینب ، چشمه علم لدنى در مقام علم و یقین ، چنان که علم امام لدنى است ، نه کتابى و تحصیلى رشته علمى که خداى عالم به قلب خاتم الانبیاء و دودمانش انداخت که در قرآن مى فرماید: ((از نزد خود به او علم دادیم )) به على (علیه السلام) و حسن و حسین داد به زینب هم عنایت فرمود. آرامش کنار برادر محبت و علاقه زینب (سلام الله علیها) از همان دوران کودکى ، به امام حسین (علیه السلام) به قدرى سرشار بود، که نمى توان آن را وصف کرد. او همواره مى خواست در کنار برادرش حسین (علیه السلام) باشد و رخسار زیباى حسین (علیه السلام) را بنگرد، با او انس و الفت داشته باشد. این محبت عجیب و سرشار از مهر و خلوص ، موجب تعجب حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد، راز آن را نمى دانست ، تا آنکه روزى این موضوع را با پدرش در میان گذاشت و پرسید: ((پدرجان ! از محبتى که میان زینب (سلام الله علیها) و حسین (علیه السلام) است ، شگفت زده شده ام ، به طورى که زینب (سلام الله علیها) لحظه اى بدون دیدار حسین (علیه السلام) قرار ندارد، اگر ساعتى بوى حسین (علیه السلام) را استشمام نکند جانش به لب مى رسد.)) پیامبر (صلی الله علیه واله) با شنیدن این سخن ، دگرگون شد و اشک از چشمانش سرازیر گشت و آهى از سینه پرسوزش بر کشید و خطاب به دخترش زهرا(سلام الله علیها) فرمود: ((اى نور چشمم ! این دختر همراه حسین (علیه السلام) به کربلا مى رود، در رنجها و سختیهاى مصایب حسین (علیه السلام) شریک خواهد بود.))(31) درجه محبت زینب به حسین (علیه السلام) به نوشته بعضى مورخان ، درجه محبت زینب (سلام الله علیها) به امام حسین (علیه السلام) به گونه اى بود که هر روز چند بار به دیدار حسین (علیه السلام) مى پرداخت ، سپس نماز مى خواند. در روز عاشورا دو نوجوانش محمد و عون را نزد حسین (علیه السلام) آورد و عرض کرد: ((جدم ابراهیم خلیل (علیه السلام) از درگاه خدا قربانى را قبول فرمود، تو نیز این قربانى را از من بپذیر، اگر چنین نبود که جهاد و جنگ براى زنان روا نیست ، در هر لحظه هزار جان فداى جانان مى کردم ، هر ساعت هزار شهادت را مى طلبیدم .(32) نگاه به حسین (علیه السلام) علامه جزایرى در کتاب ((الخصائص الزینبیه )) مى نویسد: عبادت زینب (سلام الله علیها) علامه شیخ شریف جواهرى در کتاب ((مثیرالاحزان )) آورده که فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام) گوید: عمه زینب (سلام الله علیها) در آن شب (شب دهم محرم ) در محراب عبادتش ایستاده دعا مى خواند و به خدا استغاثه مى کرد، آن شب دیدگان هیچ یک از ما به خواب نرفت و آه و ناله اش فرو ننشست .(34) علاقه به نماز شب حضرت زینب (سلام الله علیها) در عبادت نسخه مادر خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود و در تمام شبها تهجد و و تلاوت قرآن را به جا مى آورد. نماز شب در شب عاشورا از فاطمه صغرى ، دختر امام حسین (علیه السلام) روایت شده که مى فرمود: نماز نشسته برخى از پژوهشگران روایت کرده اند که حضرت زین العابدین (علیه السلام) فرمود: ((عمه ام زینب در تمام طول مسافرت از کوفه به شام نمازهاى واجب و نوافلش را ایستاده مى خواند و در یکى از منازل ، دیدم نشسته مى خواند، علت این کار را پرسیدم . پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگى و ضعف ، سه شبانه روز است که دیگر نمى توانم ایستاده نماز بخوانم (زیرا حضرت غذاى خود را بین کودکان تقسیم مى کرد) به خاطر اینکه دشمن به هر کدام از ما، در شبانه روز فقط یک قرص نان مى داد.)) التماس دعا از زینب (سلام الله علیها) حضرت امام حسین (علیه السلام) در آخرین وداع خود با خواهرش زینب (سلام الله علیها) فرمود: ((خواهرم ! هنگام نماز شب ، مرا فراموش نکن )).(38) ارشاد کوفیان در زمان حیات على (علیه السلام) در طراز المذهب از بحر المصائب روایت مى کند: پاسخ به مسائل دینى از شیخ صدوق محمد بن بابویه روایت شده که زینب (سلام الله علیها) نایب خاص امام حسین (علیه السلام) بود و مردم نیز در رابطه با مسائل حلال و حرام به آن حضرت مراجعه مى کردند تا زمانى که امام زین العابدین (علیه السلام) از بیمارى شفا یافت .(39) سفارش پیامبر درباره زینب (سلام الله علیها) بعد از تولد زینب (سلام الله علیها) پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود تا نوزاد را به نزدش بیاورند. آن گاه او را بوسید و در آغوش گرفت و نام او را زینب (سلام الله علیها) گذاشت و سپس فرمود: به شما سفارش مى کنم ، و این سفارش مرا حاضران به غایبان برسانند ((این دختر را احترام کنند که همانند خدیجه کبرى (سلام الله علیها) است ))(40) تجلیل على (علیه السلام) از زینب زینب (سلام الله علیها) در مدت عمرش هفت بار مسافرت کرد. فقط سفر اول راحت و در کمال خوشى بود و آن وقتى بود که امیرالمؤ منین (علیه السلام) از مدینه به قصد کوفه حرکت فرمود: زینب هم در رکاب پدرش بود. سه وظیفه زینب (سلام الله علیها) از ویژگى هاى زینب (سلام الله علیها) در این انقلاب تاریخى و عظیم ، سه وظیفه مهم او است که با موفقیت کامل به پایان رساند. پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) زینب (سلام الله علیها) مى دید بزرگترین وظیفه و مسئولیتش سه چیز است : علاقه به امام حسین (علیه السلام) محبت و دوستى زینب کبرى (سلام الله علیها) به امام حسین (علیه السلام) آن چنان بود که خواهرانش این گونه نبودند. گفته اند: این محبت و دوستى زینب (سلام الله علیها) از ایام و روزگار طفولیت و کودکى وى بوده ، به طورى که آرام نمى گرفت ، مگر در پهلوى امام حسین (علیه السلام) و علیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رسول خدا (صلی الله علیه واله) را از آن آگاه ساخت . رسول خدا (صلی الله علیه واله) گریه کرد و فاطمه (سلام الله علیها) را از مصایب و اندوه ها و گرفتارى زینب (سلام الله علیها) آگاه نمود.(43) پى نوشت: 1- خطابه زینب کبرى (سلام الله علیها) پشتوانه انقالب امام حسین (علیه السلام) صفحات 55 - 57 اثر دانشمند محترم محمد مقیمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:53 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
احترام امام حسین (علیه السلام) به زینب در اخبار آمده که هر گاه حضرت زینب به دیدار برادرش امام حسین (علیه السلام) مى آمد، حضرت به احترام او جلو پایش حرکت مى کرد و سر پا مى ایستاد و او را در جاى خود مى نشاند به راستى که این خود مقام عظیمى است که آن حضرت در نزد برادرش داشت ، همان گونه که او امین و امانتدار پدر، نسبت به هدایاى الهى بود.(1) بزرگداشت زینب (سلام الله علیها) علامه و مرد بسیار دانا سید جعفر، از خویشاوندان بحرالعلوم طباطبایى ، در کتاب ((تحفة العالم )) چنین مى نویسد: شرط ازدواج زینب (سلام الله علیها) و گفته اند: حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگامى که زینب (سلام الله علیها) را به پسر برادرش عبدالله بن جعفر تزویج کرد، در ضمن عقد، شرط نمود هر گاه زینب خواست با برادرش حضرت امام حسن (علیه السلام) سفر رود، او را از آن منع نکرده و باز ندارد، و چون عبدالله بن جعفر خواست حضرت امام حسین (علیه السلام) را از سفر عراق باز دارد و حضرت آن را نپذیرفت و عبدالله مایوس و نومید گردید، دو فرزندش عون و محمد را فرمان داد که به همراه آن بزرگوار به عراق روند و در برابر آن حضرت جهاد و کارزار نمایند، و هنگامى که حضرت امام حسین (علیه السلام) روانه کوفه شد، هر کس او را ملاقات و دیدار مى نمود، از مردم کوفه و مکر و فریب ایشان او را مى ترسانید، حضرت امام حسین (علیه السلام) مى فرمود: ((ایم الله لتقتلنى الفئة ، و لیسلطن علیهم من یذلهم ))؛ به خدا سوگند هر آینه گروه ستمگران مرا مى کشند، و خدا کسى را که آنان را ذلیل و خوار گرداند، بر ایشان مسلط و چیره نماید.(3) سخنرانى بین حسن و حسین (علیه السلام) از امورى که بیانگر اوج مقام ارجمند زینب (سلام الله علیها) است ، اینکه امام حسن مجتبى (علیه السلام) در شان او خطاب به او فرمود: ((تو از درخت نبوت و از معدن رسالت مى باشى .)) سؤال و جواب برادر و خواهر روزى جناب زینب (سلام الله علیها) از برادر بزرگوار خود امام حسین (علیه السلام) چند مطلب پرسید که در ذیل مى خوانید: سؤ ال زینب از پدر در لحظه آخر حضرت زینب (سلام الله علیها) مى گوید: هنگامى که پدرم على (علیه السلام) بر اثر ضربت ابن ملجم بسترى گردید، نشانه هاى مرگ را در رخسار آن حضرت دیدم ، به او عرض کردم : ام ایمن به من چنین و چنان حدیث کرد (که پنج تن در یک جا جمع بودند و پیامبر (صلی الله علیه واله) ناگهان غمگین شد و علت غم را پرسیدند، جریان شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و على (علیه السلام) و حسن و حسین (علیه السلام) را شرح داد) مى خواهم از شما آن را بشنوم . تعبیر خواب زینب (سلام الله علیها) توسط پیامبر به هنگام رحلت رسول خدا (صلی الله علیه واله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) هر دو خوابى دیدند که دلیل بر فوت رسول خدا بود، از این رو شروع به گریه و زارى کردند. زینب (سلام الله علیها) نزد رسول خدا(صلی الله علیه واله) آمده گفت : ((اى جد بزرگوار! دیشب در خواب دیدم که بادى سیاه وزیدن گرفت و دنیا را تیره و تار ساخت ، تاریکى همه جا را فرا گرفت و مرا از سویى به سوى دیگر مى برد. درخت تنومندى را دیدم و از شدت وزش باد به آن درخت چسبیدم . آن باد درخت را از جاى کند و بر زمین انداخت . بعد به شاخه بعد به شاخه بزرگى از شاخه هاى آن درخت آویختم ، آن را نیز کند. به شاخه اى دیگر چسبیدم ، آن نیز شکست . به یکى از دو شاخه فرعى آن چسبیدم ، آن نیز شکست . در این حال از خواب بیدار شدم .)) فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) سبط بن جوزى در ((تذکرة الخواص)) گوید: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است . از آن جمله ، على و عون الاکبر و محمد و عباس و ام کلثوم مى باشند که مادر آنان حضرت زینب (سلام الله علیها) بوده است .(8) پرستارى مادر روزهایى بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گذشت که بر اساس دردهاى فراوان از جمله : شکسته شدن پهلو، ورم بازو، صورت سیلى خورده و سقط جنین ، حدود90 روز بسترى بود. ناگفته پیداست که چنین بیمارى نیاز به پرستار دارد، لذا حضرت زینب در سن 5 سالگى از مادر پذیرایى و پرستارى مى کرد و متاءسفانه طولى نکشید که به فراق مادر مبتلا گردید.(9) القاب حضرت زینب (سلام الله علیها) عالمه غیر معلمه : داناى نیاموخته حضرت زینب (سلام الله علیها) در سوگ پیامبر، على ، فاطمه و حسن (علیه السلام) زینب در سوگ جدش رسول خدا (صلی الله علیه واله) پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله) زینب را بسیار دوست مى داشت ، زیرا سیماى او یاد آور خدیجه (سلام الله علیها) بود و نامش یادآور دختر شهیدش . زینب نظاره گر گریه پیامبر(صلی الله علیه واله) ...پس عمه ام فرمود: بلى ، ام ایمن برایم نقل نمود که رسول خدا (صلی الله علیه واله) روزى از روزها به منزل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نزول اجلال فرمود و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) براى آن جناب حریره درست کردند و حضرت على (علیه السلام) طبقى نزد حضرت آوردند که در آن خرما بود، سپس ام ایمن گفت : من نیز قدحى که در آن شیر و سرشیر بود را خدمتشان آوردم ، رسول خدا (صلی الله علیه واله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه و حسنین - علیهم السلام - از آن حریره میل کرده و سپس همگى آن شیر را آشامیدند و پس از آن رسول خدا (صلی الله علیه واله) و به دنبال آن حضرت ایشان از آن خرما و سرشیر تناول نمودند و بعد رسول خدا (صلی الله علیه واله) دست هاى مبارکشان را شستند در حالى که امیرالمؤمنین (علیه السلام) آب روى دستهاى آن حضرت مى ریختند و پس از آن که آن جناب از شستن دست ها فارغ شدند دست به پیشانى کشیده ، آن گاه به طرف على و فاطمه و حسن و حسین - علیهم السلام - نظرى که حاکى از سرور و نشاط بود نموده ، سپس با گوشه چشم به جانب آسمان نگریست بعد صورت مبارک به طرف قبله کرده و دست ها را گشاد و دعا نمود. حنوط جدم را بیاور! مجلسى در جلد نهم بحار الانوار در شهادت على (علیه السلام) چنین نقل مى کند: زینب (سلام الله علیها) در سوگ مادر نابکاران و کوردلانى که مى خواستند على (علیه السلام) را به بیعت با خلیفه وادارند، آمده بودند تا او را به زور از خانه اش بیرون ببرند. على بیرون نرفت ، زهرا پیش آمد و با ضربات ((مغیره )) و ((قنفذ)) نقش زمین گشت و با بدنى مجروح در بستر بیمارى قرار گرفت . و سرانجام زینب به سوگ مادر نشست .(15) عزادارى براى فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آن روز، چهار ساله گلستان عصمت و عفاف در کنار بستر مظلومه تاریخ (فاطمه زهرا) همراه اسماء بنت عمیس زانوى غم را بغل گرفته و خیره خیره بر چهره تکیده مادر نگاه مى کرد. هنگام رحلت مادر صاحب کتاب ((ناسخ التواریخ )) مى نویسد: [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:52 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در سوگ پدرش على (علیه السلام) در شهر کوفه ، مردم صداى شیون و عزایى را شنیدند که در بین زمین و آسمان ندا در داد: ((قد قتل مرتضى تهدمت و الله ارکان الهدى )) آرى ، صداى جبرئیل امین است که در غم امام المتقین صحیه مى زند که على را کشتند. والله ، ارکان هدایت را از بین بردند... مصیبت برادرش امام حسن (علیه السلام) از برخى از مطلعین و دانایان و آگاهان چنین رسیده است : زینب بر بالین امام حسن (علیه السلام) امام حسن مجتبى (علیه السلام) بر اثر زهر به شدت در رنج بود. نیمه هاى شب ، امام حسن (علیه السلام) دید از تحمل درد و رنج ناتوان شده ، لذا یگانه مونس و غمخوارش ، زینب (سلام الله علیها) را صدا زد: زینب (سلام الله علیها) برخاست و به بالین برادر آمد و او را به گونه اى دید که چون مار گزیده به خود مى پیچید، احوال او را پرسید، امام حسن (علیه السلام) ((خواهرم ! برو برادرم حسین را خبر کن به این جا بیاید.)) مصایب حضرت زینب (سلام الله علیها) در سرزمین کربلا حرکت به سوى کربلا هنگامى که کاروان حسین (علیه السلام) تصمیم گرفت مکه را به قصد کوفه ترک کند، روایت کننده مى گوید: چهل محمل را دیدم که با پوشش کامل و موزون ، آماده کرده بودند تا بنى هاشم بانوان محرم خود را بر آنها سوار نمایند. به آن صحنه باشکوه مى نگریستم ، ناگاه دیدم از سراى حسینى جوانى بلند بالا و خوش چهره که خالى بر صورتش بود، بیرون آمد و خطاب به بنى هاشم فرمود: ((از من دور شوید)). آنها دور شدند، آن گاه دو زن از سراى حسینى بیرون آمدند، در حالى که سایر بانوان اطراف آنها را گرفته بودند. آن جوان خوش چهره ، محملى را آماده کرد و زانوى خود را خم کرد و در محضر امام حسین (علیه السلام) آن دو بانو را با احترام مخصوص سوار محمل نمود. از یکى پرسیدم : این دو بانو و آن جوان مه لقا کیستند؟ گفت : ((آن دو بانو یکى زینب (سلام الله علیها) و دیگرى ام کلثوم است و آن جوان زیباروى ، حضرت عباس (علیه السلام) مى باشد.)) ورود به کربلا هنگامى که امام حسین (علیه السلام) و همراهان در روز دوم محرم که روز پنج شنبه بود به کربلا رسیدند و در همان محل سکونت نموده و خیمه ها را به پا کردند، دو حادثه جانسوز در رابطه با زینب (سلام الله علیها) رخ داد. سیلى بر صورت خود روایت شده که پس از مهلت گرفتن از دشمن ، امام حسین (علیه السلام) نشست و به خواب رفت و سپس بیدار شد و به خواهرش زینب (سلام الله علیها) فرمود: ((خواهرم ! همین لحظه ، جدم محمد (صلى الله علیه و آله و سلم )، پدرم على علیه السلام و مادرم فاطمه سلام الله علیها و برادرم حسن علیه السلام را در خواب دیدم که همه مى گفتند: اى حسین ! به همین زودى (و به نقل دیگر، گفتند: فردا) نزد ما خواهى آمد.)) راضى به قضا بودن چون امام حسین (علیه السلام) براى استراحت در خزیمیه فرود آمد و یک شبانه روز توقف کرد، صبحگاه زینب (سلام الله علیها) خواهرش نزد او آمد و گفت : اى برادرم ! آیا نمى خواهى از آنچه دیشب شنیده ام تو را آگاه کنم ؟ زینب (سلام الله علیها) در ورود به کربلا پس از ورود به کربلا، امام دستهاى خویش را به آسمان بر مى دارد و نجوا مى نماید: ((اللهم انى اعوذ بک من کرب و البلاء!)) یاد کلام جد و باب خویش مى کند که او را از کربلا خبر مى دادند. سلام زینب (سلام الله علیها) به حبیب بن مظاهر فزونى سپاه دشمن و نیروى اندک محدود برادر بیش از همه ، قلب زینب (سلام الله علیها) را آماج دردها و غصه هاى فراوان مى کرد، و بدین جهت چون روز ششم محرم حبیب بن مظاهر به یارى حسین (علیه السلام) به کربلا آمد، و دختر امیرالمؤمنین (سلام الله علیها) از این فداکارى باخبر گشت ، به حبیب پیغام سلام داد.(30) من از حسین جدا نمى شوم حضرت زینب کبرى (سلام الله علیها) از سوم شعبان سال 60 هجرى در مکه بود. چون سربازان یزید مى خواستند در مکه و در حرم امن الهى امام حسین (علیه السلام) را مخفیانه بکشند، لذا امام روز ((ترویه )) که روز هشتم ذى الحجه است ، مکه را به سوى عراق ترک کرد. زینب (سلام الله علیها) نیز در این کاروان حضور داشت . مصایب زینب (سلام الله علیها) در شب عاشورا بستن آب روز هفتم غمى دیگر بر غمهاى زینب (سلام الله علیها) افزوده گشت . فرمانى از ابن زیاد رسید که نگذارید حسین و اصحاب او از آب استفاده کنند، و بدین طریق تشنگى یاران به ویژه فرزندان و کودکان دل زینب (سلام الله علیها) را به درد مى آورد. سرکشى به خیمه از حضرت زینب (سلام الله علیها) نقل شده فرمود: در شب عاشورا ، نصف شب به خیمه برادرم حضرت عباس (علیه السلام) رفتم دیدم جوانان بنى هاشم به دور او حلقه زده اند و او مانند شیر ضرغام با آنها سخن مى گوید و به آنها مى فرماید: ((اى برادرانم و اى پسر عموهایم ! فردا هنگامى که جنگ شروع شد، نخستین کسانى که به میدان رزم مى شتابد، شما باشید، تا مردم نگویند: بنى هاشم جمعى را براى یارى خواستند، ولى زندگى خود را بر مرگ دیگران ترجیح دادند...)). شنیدن صداى سپاه دشمن حسین (علیه السلام) در آن هنگام در پیش خیمه خود نشسته و تکیه به شمشیر داده و سر مبارک بر روى زانو قرار داده و به خواب رفته بود. امتحان اصحاب در شب عاشورا زینب (سلام الله علیها) متکایى براى حسین (علیه السلام) گذاشت ، و آن حضرت با خواهر خود آهسته به سخن پرداختند و زمانى که صداى زینب به خاطر بى سرپرستى فرداى بانوان به گریه بلند شد، حسین (علیه السلام) او را دلدارى داد. بعد زینب ادامه داد: برادرم ! آیا براى وفادارى و مقاومت لازم فردا، اصحاب را کاملا امتحان کرده اى که مبادا فردا تو را تنها بگذارند؟ قافله سالار حسین (علیه السلام) عقیله بنى هاشم مى فرماید: ((در شب عاشورا ، دیدم برادرم از خیمه بیرون آمده و خارهاى بیابان را با غلاف شمشیر از جاى مى کند. جلو رفتم و سؤ ال کردم : چرا چنین مى کنى ؟ فرمود: مى دانم فردا اطفال من باید روى این خارها با پاى برهنه ، راه بروند.)) شب عاشورا بنابر روایت ارشاد حضرت على بن الحسین (علیه السلام) فرمود: در شب عاشورا من نشسته بودم و عمه ام زینب مرا پرستارى مى کرد که پدرم در خیمه جداگانه کناره کرد و در نزد او ((جون )) مولاى ابوذر غفارى ایستاده بود و آن حضرت شمشیر خود را صف مى کرد و مى فرمود: مصایب زینب (سلام الله علیها) در روز عاشورا در خواست آب از زینب (سلام الله علیها) از شیخ بزرگوار ((جعفر بن محمد نما)) در کتاب ((مثیرالاحزان )) و او از سکینه روایت کرده که مى فرمود: پى نوشت: 1-فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شادمانى دل پیامبر ص 862. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:52 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
پرستارى از امام سجاد(علیه السلام) چون کار (جنگ) به امام حسین (علیه السلام) تنگ و سخت شد و یگانه و تنها ماند، به خیمه هاى فرزندان پدرش روى آورد. آنها را از ایشان خالى و تهى دید. سپس به خیمه هاى اصحاب و یارانش التفات نموده و نگریست کسى از آنان را ندید، پس شروع و آغاز نمود به بسیار گفتن ((لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم )) (حرکت و جنبشى و قوت و توانایى نیست جز به وسیله خداى بلند مرتبه بزرگ) سپس به خیمه هاى زنان رقیه ، به خیمه فرزندش على زین العابدین (امام چهارم ) آمد وى را دید به روى فرشى از پوست افتاده ، پس بر او در آمده و زینب نزد وى بوده که پرستاریش مى نمود، چون على بن الحسین (علیه السلام) به پدر بزرگوارش نگاه کرد، خواست حرکت نموده و برخیزد، ولى از سختى بیمارى نتوانست . به زینب فرمود: مرا به سینه ات تکیه ده که این (امام ) پسر رسول خدا (صلی الله علیه واله) است که (اینجا) روى آورده ، زینب پشت زین العابدین نشست و آن حضرت را به سینه خود تکیه داد. امام حسین (علیه السلام) از بیمارى فرزندش پرسید و او خداى تعالى را حمد و سپاس مى نمود، سپس گفت اى پدر! امروز با این منافقین و مردم دور و چه کردى ؟ امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: اى پسرم ! شیطان و دیو سرکش بر ایشان غالب و چیره گشته و ذکر و یاد خدا را از اینان فراموش گردانیده ، و میان ما و آنان آتش جنگ برو افروخته شد تا اینکه روى زمین خون جارى و روان شد. على (زین العابدین ) گفت : اى پدر! عمویم عباس کجاست است ؟ پس چون عمویش را از پدرش پرسید، گریه زینب گلویش را گرفت (و نتوانست سخنى بگوید) و به برادرش نگریسته که چگونه به فرزندش پاسخ خواهد داد، زیرا او را به شهادت و کشته شدن عمویش عباس آگاه نساخته بود، از بیم آنکه بیمارى اش شدت یافته و سخت گردد، پس امام حسین به او فرمود: اى پسرم ! عمویت کشته شد، و دو دستش را در کنار فرات جدا کردند. در خواست شمشیر از زینب (سلام الله علیها) على بن الحسین (علیه السلام) سخت گریسته ، به عمه اش زینب فرمود: اى عمه شمشیر و عصا و چوبدستى برایم بیاور. پدرش به او فرمود: به شمشیر و عصا چه خواهى کرد؟ گفت : عصا را (براى اینکه ) بر آن تکیه کنم ، و شمشیر را (براى اینکه ) پیش روى پسر رسول خدا (دشمنانش را) مانع شده و جلوگیرى کنم ، زیرا خیر و نیکى پس از او در زندگى نمى باشد. استمداد حضرت زینب (سلام الله علیها) حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز چندین بار در روز عاشورا به قتلگاه رفت ، چون نان و آبى نداشت ، دستها را بر سر نهاد و فریاد زد، از زمین و زمان براى یارى حسین استمداد نمود، بر سر عمر سعد جیغ کشید و فرمود: ((آیا حسین (علیه السلام) را مى کشند و تو این صحنه را مى نگرى ؟!))(3) وداع امام حسین (علیه السلام) با زینب امام حسین (علیه السلام) بانوان را دلدارى داد و امر به صبر و فرمود: خداوند شما را از دست دشمنان نجات دهد و عاقبت امر شما را نیکو گرداند، و دشمنان شما را به انواع عذاب مبتلا خواهد کرد، و در عوض این مصایبى که به شما رسیده ، خداوند چندین برابر از مواهب خود را به شما عنایت مى فرماید، به زبان چیزى نگویید که موجب کاهش مقام ارجمند شما گردد... دلدارى امام بر زینب (سلام الله علیها) حضرت زینب (سلام الله علیها) از برادر دل نمى کند ، به دست و پاى برادر افتاد و بوسید ، سایر بانوان حرم ، آن حضرت را محاصره کرده و دست و پاى او را مى بوسیدند و گریه مى کردند، امام آنها را آرام کرد و به خیمه برگردانید، سپس خواهرش را به تنهایى طلبید و او را دلدارى داد. درخواست پیراهن کهنه امام حسین (علیه السلام) به خواهرش زینب فرمود: اى خواهر! جامه کهنه اى که کسى از مردم در آن رغبت ننموده و خواهانش نباشد براى من بیاور که آن را زیر لباسها و جامه هایم قرار دهم (بپوشم ) تا پس از کشته شدنم (آن را نبرده ) برهنه ام نکنند، پس فریادهاى زنان به گریه شیون بلند شد. وقتى امام از روى اسب افتاد وقتى که امام حسین (علیه السلام) از اسب به روى زمین افتاد ، زینب دختر على (علیه السلام) از خیمه بیرون آمد در حالى که دو گوشواره اش (از بسیارى اضطراب و نگرانى) میان دو گوشش جولان داشته و مى گردید، و مى فرمود: کاش آسمان بر زمین مى چسبید، اى عمر پسر سعد! آیا ابوعبدالله امام حسین (علیه السلام) را مى کشند و تو به سوى آن حضرت مى نگرى ؟ و اشکهاى (چشم) عمر بر دو گونه اش جارى و روان بود، در حالى که روى خود را از آن مخدره بر مى گرداند، و امام حسین (علیه السلام) نشسته و در برش جبه و جامه گشاده اى از خز (که روى جامه ها به تن مى کنند) بود، و مردم از (کشتن ) آن بزرگوار پرهیز مى کردند، پس شمر فریاد زد، واى بر شما! چه انتظار دارید و چشم به راه چه هستید درباره آن حضرت ؟ او را بکشید، مادرهایتان شما را گم کنند و از دست بدهند (بمیرید تا مادرهایتان بى فرزند باشند)(7) کنار بدن برادر در کتاب ((دمعة الساکبة )) آمده است : از ابن ریاح رسیده که او گفته : من در جنگ و کارزار کربلا حاضر بوده و به چشم دیدم ، چون امام حسین (علیه السلام) کشته شد. زنى آمد در حالى که به وسیله دامنهایش مى لغزید تا اینکه بر زمین افتاد، سپس به پا خاسته فریاد مى زد: اى حسینم ، اى امام و پیشوایم ، اى کشته شده ام ، اى برادرم ! آن گاه آمد به سوى جسد و تن آن حضرت در حالى که آن بزرگوار جثه و تنى بى سر بود. چون او را دید، دست در گردنش انداخته و پى در پى نعره و فریاد مى زد، تا اینکه هر کس را (در آنجا) حاضر بود به گریه در آورد. سپس پرسیدم : او کیست ؟ گفتند او زینب دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) است (8) عمل به وصیت مادر نقل کرده اند: چون حضرت امام حسین (علیه السلام) چند قدمى از خیمه ها دور شد، حضرت زینب (سلام الله علیها) از خیمه بیرون آمد و صدا زد: دعوت به استقامت حجت خدا در مقابل اجساد مطهر شهدا ایستاده و لب به سخن مى گشاید: ((هل من ناصر ینصرنى ! هل من معین یعینى !)) تک تک شهدا را صدا مى زند: ((عباس کجایى ؟ مسلم کجایى ؟ بریر کجایى ؟ چرا جواب حسین را نمى دهید؟ دلخوش بودید که من شما را صدا بزنم ، اما اینک چه شده که جواب نمى دهید؟)) آخرین لحظات در کنار برادر در آخرین لحظه اى که امام (علیه السلام) در قید حیات بود، با زینب گفتگویى دارد و باز هم وصایایى با این مخدره نموده و او را نایب خود قرار مى دهد که بعد از وى کارها را دنبال کند. و آن وقتى بود که امام از اسب به زمین افتاد، زینب بلافاصله خود را به میدان بر بالین برادرش مى رساند و مى بیند که زخم و جراحت زیادى به آن حضرت وارد شده و خون بسیارى از وى جارى است ، پس خود را بر روى جسد برادر انداخت و گفت : ((انت احسین اخى ، انت ابن امى ، انت نور بصرى ، انت مهجة قلبى ، انت حمانا، انت کهفنا، انت عمادنا ، انت ابن محمد المصطفى ، انت ابن على المرتضى ، انت ابن فاطمه الزهراء)). زینب (سلام الله علیها) بر فراز تل زینبیه حضرت حجت بن الحسن (عج) در زیارت ناحیه مقدسه ، این صحنه را متذکر مى گردد و مى فرماید: اى جد بزرگوار! این منظره را چگونه به یاد بیاورم ، آن گاه که بانوان حرم اسب تو را سرافکنده و مصیبت زده دیدند و زینش را واژگون یافته و از خیمه ها بیرون آمده و با دیدن آن منظره موها را پریشان نمودند و سیلى به صورت خود مى زدند و چهره هایشان آشکار شده و فریادشان بلند بود؛ زیرا عزت خود را از دست رفته مى دیدند: با این حال به سوى قتلگاه شتافتند و دیدند شمر روى سینه ات نشسته و خنجرش را بر گلویت نهاده تا سرت را از بدن جدا نماید! آیا در میان شما مسلمانى نیست حمید بن مسلم مى گوید: سوگند به خدا، هیچ مغلوبى را مانند حسین که فرزندان و یاران و اهل بیتش را شهید کرده باشند، پا بر جاتر و قوى دل تر ندیده بودم زیرا آن حضرت با این همه گرفتارى که دیده بود، باز هم هر گاه رجاله پسر سعد به وى حمله مى آوردند شمشیر مى کشید و آنها را مانند روباهان که شیر شرزه در میانشان افتاده باشد از راست و چپ متفرق مى ساخت . زینب از خیمه بیرون آمد راوى مى گوید: چون بر اثر کثرت زخمها، ضعف بر حسین (علیه السلام) غلبه کرد و تیرهاى دشمن در بدنش مانند خارهاى بدن خارپشت نمایان گردید، صالح بن وهب مزنى ، نیزه اى بر پهلوى او زد که از اسب بر زمین افتاد و نیمه طرف راست صورتش روى زمین قرار گرفت . در آن حال مى گفت ، ((بسم الله و بالله و على ملة رسول الله )). پس از آن از روى زمین برخاست . مصایب گلهاى کربلا درد دل بچه ها با زینب (سلام الله علیها) زینب (سلام الله علیها) در سوگ عباس (علیه السلام) هنگامى که زینب (سلام الله علیها) برادرش حسین (علیه السلام) را دید که تنها از کنار نهر علقمه باز مى گردد، با خواهران دیگر با صداى جانسوز فریاد مى زدند: زینب (سلام الله علیها) در بالین على اکبر حسین (علیه السلام) که از شهادت على(علیه السلام) باخبر شد، از خیمه بیرون آمده به بالین جوان قرار گرفت و همچنین که مى گریست و اشک اندوه مى بارید، فرمود: جوان من ! خدا بکشد کشندگان تو را، چقدر این بى حیا مردم بر خدا جرى شدند و چگونه پرده احترام رسول خدا را دریدند. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:51 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
زینب (سلام الله علیها) بر سر پیکر على اکبر حمید بن مسلم مى گوید: گویا من زنى که مانند خورشید طلوع کرده و آشکار شونده است را مى بینم که براى کشته شدن على اکبر هیجده ساله ، یا بیست و پنج ساله ) با شتاب (از خیمه ) بیرون شده به هلاک و تباهى شدن فریاد مى زند و مى فرماید: زینب (سلام الله علیها) کنار بدن على اکبر زینب (سلام الله علیها) زودتر از برادرش امام حسین (علیه السلام) به بالین على اکبر رفت ، زیرا مى دانست که امام علاقه بسیارى به على اکبر داد. اگر او را کشته ببیند، ممکن است روح از بدنش مفارقت نماید، از این رو زینب (سلام الله علیها) با این کارش امام را نگذاشت ، بلکه او را به حضور ناموس متوجه ساخت ، با توجه به اینکه براى انسانهاى غیور، حفظ ناموس ، بسیار مهم است .(22) بغل کردن بدن على اکبر(علیه السلام) در روایت دیگرى آمده : بانوان حرم که حضرت زینب (سلام الله علیها) جلودار آنها بود، به استقبال جنازه على اکبر (علیه السلام) شتافتند، زینب (سلام الله علیها) وقتى که به جنازه رسید، آن را در بغل گرفت و با شور و هیجان عجیب ، و قلب پر درد و با جان دل صدا مى زد: على جان ! على جان !(24) درخواست آب براى على اصغر زینب (سلام الله علیها) خواهر امام حسین (علیه السلام) کودک را بیرون آورد و گفت : ((برادر جان ! این کودک تو، سه روز است که آب ننوشیده است . براى او جرعه اى آب بخواه )). پس حضرت او را بالاى دست گرفت و فرمود: ((اى مردم ! شما پیروان و خانواده ام را کشتید و تنها همین کودک باقى مانده است که از تشنگى بى تاب شده ؛ او را با جرعه اى آب سیراب کنید.)) امانتى از ما مانده طبق بعضى روایت ، بعد از رحلت حضرت رقیه (سلام الله علیها) یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کنند. در سوگ عبدالله اصغر، فرزند امام مجتبى (علیه السلام) عبدالله اصغر فرزند امام حسن مجتبى (علیه السلام) در کربلا یازده سال داشت ، این کودک را امام حسین (علیه السلام) به بانوان حرم سپرده بود، تا در خیمه ها از او نگهدارى کنند. هنگامى که امام حسین (علیه السلام) تنها به میدان رفت و هیچ گونه یار و یاورى نداشت ، وقتى که عبدالله غریبى و مظلومى عمویش را دریافت ، براى یارى عمو، از خیمه به سوى میدان دوید، زینب (سلام الله علیها) به دنبال او حرکت کرد تا هنگام نگذارد به میدان برود، امام حسین (علیه السلام) صدا زد: خواهرم عبدالله را نگهدار، اما عبدالله خود را به عمو رسانیده و گفت : به خدا، از عمویم جدا نمى شوم ، و به خیمه برنگشت ، در آغوش عمویش بود و با او سخن مى گفت ، ناگاه ظالمى به پیش آمد و شمشیرش را بلند کرد تا بر امام وارد سازد عبدالله دستش را به پیش آورد تا از ضرب شمشیر جلوگیرى کند، دست عبدالله بر اثر آن ضربت بریده و به پوست آویزان شد، عبدالله صدا زد: ((یا عماه یا ابتاه ))؛ اى عمو جان ! واى بابا، ببین دستم را بریدند. ذکر مصیبت دو فرزند زینب (سلام الله علیها) روز عاشورا زینب (سلام الله علیها) لباس نو بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار تمیز نمود و سرمه بر چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد، و آنها را آماده شهادت ساخت ، سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (علیه السلام) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند. پرستارى زینب (سلام الله علیها) از فاطمه صغرى طبق نقل علامه مجلسى ، فاطمه صغرى دختر امام حسین (علیه السلام) مى گوید: به دنبال دو یادگار امام حسین (علیه السلام) در کتاب ((ایقاد)) از مقتل ((ابن عربى )) چیزى (خبرى ) است که مضمون و مفهوم آن این است : حضرت امام حسین (علیه السلام) هنگام وداع خود (با اهل بیت ) به خواهرش زینب به جمع و گرد آوردن عیال و زن و فرزند پس از آنکه دشمنان خیام و خرگاهها را آتش مى زنند وصیت و سفارش نمود، پس بعد از آنکه دشمنان خرگاهها را آتش زدند و اطفال و کودکان پراکنده شدند زینب در جمع و گرد آوردن آنان رفت . سپس دو کودک از امام حسین (علیه السلام) را گم کرد و در طلب و به دست آوردن ایشان رفت . پس آن دو کودک را دست به گردن یکدیگر به خواب رفته بر زمین دید، چون آنها را حرکت داده و جنبانید، دید آنان از تشنگى مرده اند. چون لشکر آن را شنیدند، به پسر سعد گفتند: ما را در آب دادن (این ) عیال و زن و فرزند اجازه و دستور ده . پسر سعد اجازه داد. چون آنها (براى ایشان ) آب آوردند، کودکان از آب دورى کرده و مى گفتند: چگونه ما آب بنوشیم ، در حالى که پسر رسول خدا تشنه کشته شد؟!(31) تسلى رباب صداى جانسوزى ، زینب کبرى (سلام الله علیها) را از خاطرات خوش خویش جدا مى سازد. خدایا! این صداى ناله کیست ؟ آرى ، مى شنود صداى دلگرفته اى را که مى خواند: ((اصغرم ! کودکم !)) مصایب بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) شنیدن شیهه اسب زینب دختر على (علیه السلام) شیهه اسب را شنید به سکینه روى آورده و به او گفت : پدرت آب آورده . سکینه به یاد پدر و آب ، شادى کنان از خیمه بیرون شد و اسب را تنها و زین را از سوارش تهى دید. پس روسرى خویش را درید و پاره نموده ، فریاد زد: اى کشته شده ، اى پدر، اى حسن ، اى حسین ، اى واى از غریبى و دور از وطنى ، اى واى از دورى سفر، اى واى از طولانى و درازى مشقت و رنج و حزن و اندوه ، این حسین (علیه السلام) است که به روى زمین بیابان (افتاده ) است ، عمامه و عبایش ربوده شده ، انگشتر و کفش او را گرفته اند (به یغما و چپاول برده اند) پدرم فداء کسى که سرش به زمینى است و تنش به زمین دیگر پدرم فداى کسى که سرش را به شام به هدیه و ارمغان مى برند، پدرم فداء و خونبهاى کسى که پردگیان (زنان ) او در میان دشمنان از پرده بیرون شدند (لشکر چادر از سرشان برداشتند) پدرم فداء کسى که لشکرش روز دوشنبه مردند (کشته شدند) سپس با صداى بلند گریه کرد(33). سخن با ذوالجناح در کتاب مصائب المعصومین آمده : هنگامى که ذوالجناح به سوى خیمه ها آمد و بانوان حرم ناله کنان و سیلى به صورت زنان از خیمه بیرون آمدند، هر کدام با اسب سخنى مى گفتند: نظاره به آتش کشیدن خیمه ها عمر سعد کنار خیمه ها آمد و فریاد کشید: ((اى اهل بیت حسین ! از خیمه ها بیرون آیید)). آنها به فریاد او اعتنا نکردند. عمر سعد، بار دیگر فریاد کشید: از خیمه ها بیرون بیایید. پى نوشت: 1- زینب کبرى ، ص 222 و 223. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:51 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
فداکارى حضرت زینب (سلام الله علیها) حمید بن مسلم (که خبرنگار کربلا بود) مى گوید: خبر به آتش کشیدن خیمه ها به امام سجاد(علیه السلام) در بعضى مقاتل آمده : هنگامى که خیام را آتش زدند، زینب (سلام الله علیها) نزد امام سجاد (علیه السلام) آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان ، خیمه ها را آتش زدند، چه کنیم ؟ امام فرمود: ((علیکن بالفرار)) بر شما باد که فرار کنید. بى تابى زینب (سلام الله علیها) کنار خیمه امام سجاد (علیه السلام) یکى از سربازان دشمن مى گوید: بانوى بلند قامتى را کنار خیمه اى دیدم ، در حالى که آتش اطراف آن خیمه شعله مى کشید، آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مى کرد و دستهایش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مى زد، و گاهى وارد آن خیمه مى شد، و بیرون مى آمد، با سرعت نزد او رفتم و گفتم : اى بانو مگر شعله آتش را نمى بینى چرا مانند سایر بانوان فرار نمى کنى ؟ زینب (سلام الله علیها) کنار بدن پاره پاره حمید بن مسلم (از سربازان دشمن ) مى گوید: به خدا سوگند زینب دختر على (علیه السلام) را فراموش نمى کنم که در کنار بدنهاى پاره پاره ، ناله و گریه مى کرد و با صداى جانسوز و قلب غمبار مى گفت : کنار جسد برادر نقل شده : زینب (سلام الله علیها) وقتى کنار جسد برادر آمد، توقف کرد و با خلوصى خاص متوجه خدا گردید و عرض کرض کرد: بوسیدن گلوى برادر در بعضى از مقاتل آمده : زینب (سلام الله علیها) خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روى حلقوم بریده برادر نهاد و مى بوسید و مى گفت : این قربانى را قبول کن علامه مقرم مى گوید: ((...زنان گفتند: شما را به خداوند سوگند مى دهیم که ما را از کنار اجساد کشتگان عبور دهید. هنگامى که چشمشان بر پیکرهاى پاره پاره شده افتاد، در حالى که نیزه ها بر بدنهایشان میخکوب و شمشیرها از خونشان رنگین و اسبها لگد کوبشان کرده و آنان را درهم کوبیده بودند، شیون و ناله سر داده بر سر و صورت زدند. زینب (سلام الله علیها) فریاد بر آورد: وا محمدا، اى رسول خدا! این حسین است که بدین سان برهنه افتاده ، به خاک و خون آغشته گردیده و رگ و پیوندش از هم گسیخته است و اینان دختران تو هستند که به اسارت مى روند و فرزندان تو که کشته شده اند. در این حال هر دوست و دشمنى بر حالشان گریست ، به گونه اى که حتى از دیدگان اسبها اشک سرازیر شده بر دست و پایشان فرو ریخت بعد دستها را زیر بدن برادر برده به سوى آسمان بلند کرده گفت : خداى من ! این قربانى را از ما بپذیر!))(8) دلدراى به امام سجاد(علیه السلام) على بن الحسین (علیه السلام) هنگامى که چشمش بر بدنهاى بى سر آنان افتاد و در بین آنان جگر گوشه حضرت زهرا را به گونه اى دید که به واسطه عمق فاجعه و شدت آن آسمانها شکافته ، زمین از هم گسیخته مى شود و کوها فرو مى ریزد، بر آن حضرت خیلى دشوار آمده و ناراحتى اش فزونى یافته و آثار این حالات در چهره اش نمایان شد. زینب (سلام الله علیها) بر این حالت ترسیده شروع به دلدارى و تسلاى آن حضرت نمود با اینکه صبر خود حضرت به پایه اى بود که کوهها همتاى صبر و بردبارى اش نبودند. از جمله مطالبى که به آن حضرت گفت ، این عبارات بود: زینب (سلام الله علیها) و نعش برادر راوى گوید: به خدا قسم هرگز فراموش نمى کنم زینب دختر على (علیه السلام) را که بر برادرش حسین (علیه السلام) ندبه و ناله مى کرد و با صداى اندوهناک و دلى پر غم فریاد مى زد: دیدن مادر در خواب در شام غریبان در کتاب ((مبکى العینون )) آمده : در شب شام غریبان ، حضرت زینب (سلام الله علیها) در زیر خیمه نیم سوخته ، اندکى خوابید، در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را دید. عرض کرد: مادرجان ، آیا از حال ما خبر دارى ؟! غارت اهل حرم سپاه عمربن سعد به سرکردگى شمر بن ذى الجوشن ،خیمه گاه را محاصره کردند. شمر ملعون دستور داد: وارد خیمه ها شوید و زینت و زیور زنان را غارت کنید! جمعیت وارد خیام و حرم رسول خدا (ص ) شدند و هرچه بود، به غارت بردند. حتى گوشواره حضرت ام کلثوم ، دختر امیرالمؤ منین (علیه السلام) را از گوشش کشیدند و گوشهاى آن مخدره را پاره کردند اراذل کوفه جامه زنان را از پشت سر مى کشیدند تا از بدنشان بیرون آورند.(12) سکینه نعش پدر را در آغوش گرفت سکینه ، دختر امام حسین (علیه السلام) نعش پدر را در آغوش گرفت ، هر چه کردند پدر را رها کند، ممکن نشد؛ تا آن که عده اى اعراب آمدند و به عنف و جبر او را از بدن بابایش جدا کردند. مصایب حضرت زینب در زمان اسارت گریه امام زمان (علیه السلام) بر اسیرى زینب حاج ملا سلطانعلى ، که از جمله عابدان و زاهدان بود، مى گوید: خبر اسارت زینب از زبان على (علیه السلام) حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود: زمانى که ابن ملجم - لعنة الله علیه - پدرم را ضربت زد و من اثر مرگ را در آن حضرت مشاهده کردم ، به محضرش عرضه داشتم :اى پدرم ، ام ایمن برایم حدیثى چنین و چنان نقل نمود، دوست دارم حدیث را از شما بشنوم . دلدارى و پرستارى از امام سجاد(علیه السلام) امام سجاد (علیه السلام) مى فرماید: در روز عاشورا، وقتى پدرم را کشته و به خون آغشته دیدم و مشاهده کردم که فرزندان آن حضرت با برادران و عموهاى خود به شهادت رسیده اند و از سوى دیگر زنان و خواهران را مانند اسیران روم و ترک مشاهده کردم ، فوق العاده نگران و ناراحت شدم و سینه ام تنگى کرد و نزدیک بود که روح از بدنم جدا شود. مصایب اسارت از کلام حبیب بن مظاهر برخى از فاضلان و دانایان روایت کرده اند که : چون حسین به کربلا فرود آمد، پرچم را در زمین فرو برده و آن را به کسى از اصحاب و یارانش نداد، پس (سبب آن را) از حضرت پرسیدند؟ فرمود: به زودى صاحب و دارنده آن مى آید، پس آنان منتظر و چشم به راه بوده ناگاه دیدند غبار و گرد بلند شد، امام حسین به اصحابش فرمود: صاحب و دارنده پرچم این است که روى آورده است ، ناگاه دیدند حبیب بن مظاهر (یا مظهر) است . پس به پا خاسته ، فریاد کردند: حبیب آمد. پس (فریاد ایشان را) زینب دختر امیرالمؤ منین (علیه السلام) شنیده فرمود: این مردى که روى آورده است کیست ؟ به او گفته شد: حبیب بن مظاهر است فرمود: سلام و درود مرا به او برسانید پس تحیت و درودش را به او رساندند، و چون روز دهم محرم شد حبیب آمد و برابر خیمه و خرگاه زنان نشست ، در حالى که سرش را در دامانش گرفته گریه مى کرد. سپس سرش را بلند کرد و گفت : آه آه ! اى زینب (مى بینم ) روزى یافته مى شوى که تو را بر شتر کج رفتار (که معتدل و میانه رو نیست ) سوار کرده و به شهرها مى گردانند، و سر برادرت حسین رو به رویت باشد، و گویى این سر من (بریده شده ) به سینه اسب آویخته گردیده که آن را به و دو زانوى خود مى زند، پس زینب سرش را به ستون خیمه و خرگاه زده فرمود: دیشب برادرم مرا به این (پیشامد) خبر داده و آگاهم ساخت . هنگام سوار شدن بر محمل آن ایام خوش ، هر گاه زینب مى خواست سوار بر محمل گردد، قمر بنى هاشم و على اکبر و سیدالشهداء او را کمک مى کردند تا به راحتى بر محمل سوار شود. عباس کمک او مى کرد تا سوار گردد. على اکبر طناب شتر را گرفته و سیدالشهداء کمر خواهر و دستهاى او را مى گرفت تا سوار محمل شود. تازیانه به زینب (سلام الله علیها) از بعضى مقاتل عامه نقل شده است : زمانى که اهل بیت (علیه السلام) را وارد شام نمودند علیا مخدره زینب (سلام الله علیها) به شمر ملعون فرمود: ما را از راه خلوتى عبور دهید. آن لعین اعتنا نکرد و چند تازیانه به بى بى زد. علیا مخدره ناراحت شد و به زمین امر فرمود: فرو ببر او را، و زمین تا کمر او را فرو برد. صداى نازنین امام حسن (علیه السلام) بلند شد: خواهر، براى رضاى خدا صبر کن . بى بى زینب به زمین امر فرمود: رهایش کن ، و زمین رهایش کرد.(19) دیدن صحنه دلخراش زینب (سلام الله علیها) از کجاوه روى آورده سر برادرش را دید و به سختى پیشانى خود را به چوب جلو کجاوه زد، تا اینکه دیدم خون از زیر مقنعه و روسرى او بیرون مى شد، و تکه پارچه اى را به آن خون اشاره نمود، یعنى تکه پارچه اى روى آن زخم نهاد. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:51 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
توجه به سر برادر حضرت زینب کبرى (سلام الله علیها) توجه به سر برادر نمود، حضرت به او فرمود: ((یا اختاه اصبرى فان الله معنا))؛ خواهر جان ، صبر کن که خدا با ماست . گشودن چشم به چهره مبارک امام حسین (علیه السلام) حضرت آیت الله مرعشى (ره ) فرمودند: وقتى که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) قنداقه حضرت زینب (سلام الله علیها) را به محضر رسول الله (ص ) برد؛ این نوزاد عزیز فاطمه (سلام الله علیها) چشم مبارک را براى هیچ کدام از اهل بیت باز نکرد و تنها وقتى قنداقه در بغل امام حسین (علیه السلام) قرار گرفت ، چشم مبارکش را گشود! مسیر اهل بیت از کوفه تا شام بارى ، خاندان پیامبر (صلی الله علیه واله) را به سوى شام حرکت دادند. مسیرى که براى بردن آنها از کوفه تا شام انتخاب کرده بودند، دوازده شهر یا قصبه و قریه بود که برخى نام آنها را به این شرح نوشته اند: تکریت ، لینا، جهینه ، موصل ، سینور، حماه ، معره نعمان ، کفر طاب ، حمص ، بعلبک ، دیر راهب و حران . خطابه زینب (سلام الله علیها) در کوفه پس از شهادت امام حسین (علیه السلام)، بلافاصله امانت بزرگ پى گیرى راهش ، به دوش زینب کبرى (سلام الله علیها) گذارده شد و او با سخنان آتشین خود، خفتگان را بیدار و یاغیان و سرکشان را رسوا مى کرد. خطابه زینب (سلام الله علیها) در دار الاماره ابن زیاد زینب کبرى (سلام الله علیها) نه تنها با مردم کوفه سخن گفت و آنان را بر کار زشتى که مرتکب شده بودند ملامت و عتاب کرد، که در دارالاماره ((ابن زیاد)) نیز چنان نیرومندانه ایستاد و سخن پرخاشگرانه گفت و آن پلید را که سرمست پیروزى (پندارى ) بود، حقیر و کوچک شمرد که توان سخن گفتن را از او گرفت . دفاع از امام سجاد (علیه السلام) در مجلس ابن زیاد امام سجاد(علیه السلام) را در برابر ابن زیاد آوردند. پرسید: تو کیستى ؟ فرمود: من على بن الحسینم . گفت : على بن الحسین که در پیکار با ما کشته شد و خدا او را از پاى در آورد. فرمود: آن شیر بیشه شجاعت که شربت شهادت نوشید برادر من على (علیه السلام) بود که او را بر خلاف انتظار تو مردم شهید کردند نه خدا. پسر زیاد گفت : چنان نیست که مى گویى ، بلکه خدا او را کشت . امام سجاد (علیه السلام) این آیه را تلاوت فرمود که مردمان را در هنگام فرا رسیدن مرگشان مى میراند. پسر زیاد خشمگین شده و گفت : شگفتا هنوز آن جراءت و توانایى در تو باقى مانده که پاسخ مرا بدهى و گفته مرا زیر پا اندازى . اینک بیایید او را برده و گردن بزنید. آیینه عفاف در مجلس ابن زیاد اسیران آل پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به مجلس پسر زیاد وارد کردند. در میان اسیران ، زینب کبرى یا آیینه عفت و پاکدامنى و فصاحت على (علیه السلام) که سخت اندوهناک بود و کهنه ترین جامه ها را پوشیده بود، به طور ناشناس در یک طرف مجلس قرار گرفت و کنیزان اطرافش را احاطه کردند. خطابه زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید زینب (سلام الله علیها) پس از ورود به شام و حضور در مجلس یزید، با سخنان على گونه اش چنان یزید را رسوا کرد و او را به گریه واداشت که توان پاسخ گویى از او سلب شد. پى نوشت: 1- طراز المذهب ، ج 1 ص 253. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:51 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
نفرین زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید از کتاب مقتل ابن عصفور (متوفى سال 666 یا 669) است ، اینکه یکى از بى خردان پست فرومایه در مجلس یزید (خدا او را لعنت نموده از رحمتش دور گرداند) گفت : حسین در گروهى از اصحاب و یاران و خویشان و کسانش (به کربلا) آمد، پس ما برایشان هجوم و تاخت و تاز نمودیم و برخى از آنان به برخى پناه مى برد و ساعتى نگذشت مگر آنکه همه آنها را کشتیم . فریاد زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید وقتى اسیران را وارد مجلس یزید (حرام زاده ) کردند، حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) خطاب به یزید فرمود: اى یزید، اگر جد ما، ما را به این حالت دیده و از تو مى پرسید که عترت مرا چرا به این حال به مجلس حاضر کرده اى ، چه در جواب مى گفتى ؟! دفاع از دختر امام حسین (علیه السلام) در مجلس یزید فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که ما را با آن وضع رقت بار وارد مجلس یزید نمودند، یزید از مشاهده حال ما متاءثر شد. همان وقت یکى از شامى ها که آدمى سرخ گون بود، چشمش به من که دخترى زیبا چهره بودم افتاد. به یزید گفت : چقدر مناسب است این کنیزک را به من ببخشایى . موى بر اندام من راست شد و لرزه سراپاى مرا فرا گرفت و خیال کردم چنین واقعه هم باید اتفاق بیفتد، بى تابانه جامه عمه ام را به دست گرفته و به دامن او پناهنده شدم . دعاى زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید پس از سخنرانى زینب (سلام الله علیها) در مجلس در مجلس یزید، او در حضور جمع دعا کرد و چنین گفت : ((اللهم خذ بحقنا)): خداوندا، حق ما را از ایشان بگیر. زینب (سلام الله علیها) و سه در خواست از یزید پس از آنکه زینب (سلام الله علیها) و سایر زنان وارد مجلس یزید شدند و مورد تجلیل و تکریم قرار گرفتند، به یاد تحقیر و اهانتهایى افتادند که در همین مجلس از سوى یزید به ایشان شده بود. از این رو، نخست مشغول ناله و زارى شدند. تشت اندوه و بلا دوبار، تشتى را مقابل زینب (سلام الله علیها) قرار دادند که او را غمگین کرد: پاره کردن گریبان در مجلس یزید یزید دستور داد ریسمانها را بریدند. سپس سر امام حسین (علیه السلام) را مقابل او نهادند و زنها را پشت سر او جاى دادند که آن سر مقدس را نبینند. ولى على بن الحسین (علیه السلام) آن را دید. پس از آن حادثه ، هرگز غذاى گوارا نخورد. زینب در جست و جوى دختر امام حسین (علیه السلام) کاروان از کوفه ، راهى شام شد. مشکلات اسارت و دورى پدر، همچنان رقیه را مى سوزاند. در بین راه که سختى بر دختر امام حسین (علیه السلام) فشار آورده بود. شروع به گریه و ناله کرد. و به یاد عزت و مقام زمان پدر، اشک ها ریخت . گویا نزدیک بود روحش پرواز کند و در آن بیابان به بابا بپیوندد. اگر زینب (سلام الله علیها) نبود استاد توفیق ابوعلم ، رئیس هیاءت مدیره مسجد نفیسه خاتون و معاون اول وزارت دادگسترى مصر در کتاب ((فاطمه زهرا)) درباره زینب (سلام الله علیها) مى نویسد: آرزوى دیدن زینب (سلام الله علیها) از بحر المصائب نقل مى کنند که در خرابه شام هیجده صغیر و صغیره در میان اسیران بود که به آلام و اسقام مبتلا، و هر بامداد و شامگاه از جناب زینب (سلام الله علیها) آب و نان طلب مى کردند و از گرسنگى و تشنگى شکایت مى نمودند. قصه زنى که نذر کرد نیز در بحر المصائب مى خوانیم : یک روز زنى طبقى از طعام آورد و در نزد علیا مخدره گذارد. آن علیا مخدره فرمود: این چه طعامى است ؟ مگر نمى دانى که صدقه بر ما حرام است ؟ عرض کرد: اى زن اسیر، به خدا قسم صدقه نیست ، بلکه نذرى است که بر من لازم است و براى هر غریب و اسیر مى برم . حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود این عهد و نذر چیست ؟ عرض کرد: من در ایام کودکى در مدینه رسول خدا (صلی الله علیه واله) بودم و در آنجا به مرضى دچار شدم که اطبا از معالجه آن عاجز آمدند. چون پدر و مادرم از دوستان اهل بیت بودند براى استشفا مرا به دارالشفاى امیرالمؤمنین (علیه السلام) بردند و از بتول عذرا فاطمه زهرا(سلام الله علیها) طلب شفا نمودند. در آن حال حضرت حسین (علیه السلام) نمودار شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: اى فرزند، دست بر سر این دختر بگذار و از خداوند شفاى این دختر را بخواه ! پس دست بر سر من گذاشت و من در همان حال شفا یافتم و از برکت مولایم حسین (علیه السلام) تاکنون مرضى در خود نیافتم . پس از آن ، گردش لیل و نهار مرا به این دیار افکند و از ملاقات موالیان خود محروم ساخت . لذا بر خود لازم کردم و نذر نمودم که هر گاه اسیر و غریبى را ببینم ، چندان که مرا ممکن مى شود براى سلامتى آقایم حسین (علیه السلام) به آنها احسان کنم ، باشد که یک مرتبه دیگر به زیارت ایشان نایل بشوم و جمال ایشان را زیارت کنم . زن یزید به خرابه شام مى آید زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست علیا مخدره زینب (سلام الله علیها) کاملا تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود یزید گفت شب برو. تهیه غذا براى کودکان امام سجاد (علیه السلام) فرمود: هنگامى که ما را در خرابه شام قرار دادند، در آنجا انواع رنجها را بر ما روا داشتند. روزى دیدم عمه ام ، حضرت زینب (سلام الله علیها)، دیگى بر روى آتش نهاده است ، گفتم : عمه جان این دیگ چیست ؟ فرمود: کودکان گرسنه اند، خواستم به آنها وانمود نمایم که برایشان غذا مى پزم و بدین وسیله آنان را خاموش سازم ! زنى به نام حمیده نقل شده است که وقتى اسیران وارد شام شدند، مردم به تماشاى آنها رفتند. بانویى هاشمى به نام حمیده بوده که پسرش (سعد) و کنیزش (رمیثه ) جهت تماشا از خانه بیرون رفته بودند، وقتى که سعد و رمیثه از قضایا آگاه شدند برگشته و به ناله و سوگوارى پرداختند، حمیده سراسیمه نزد آنها دوید، شنید پسرش مى گوید: با خدایا، چگونه بنالم و نگویم با اینکه سر مبارک امامم را بر نیزه دشمن دیدم و رمیثه مى گوید: چگونه نگویم در حالى که بانوان سلطان حجاز بر شتران بى جهاز، با ناله ((واحیناه ، واغربتا)) هم آواز دیدم ! ما در اینجا غریبیم ! نزدیک غروب آفتاب که مى شد، مردم دمشق ، دست کودکان خویش را مى گرفتند و به تماشاى بچه هاى امام حسین (علیه السلام) مى آمدند. و پس از آن راهى خانه مى گشتند. روزى رقیه با دیدگان حسرت بار به آن جمع نگاه کرد. ناله اى دردناک از دل برآورد و روى به عمه اش زینب (سلام الله علیها) نمود و گفت : اى عمه ! اینها به کجا مى روند؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود: اى نور چشمم ! اینها رهسپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت : عمه جان ! مگر ما خانه نداریم ؟! زینب (سلام الله علیها) فرمود: نه ! ما در اینجا غریبیم و خانه نداریم . خانه ما در مدینه است . با شنیدن این سخن صداى ناله و گریه رقیه بلند شد و فریاد زد: ((واغربتاه ، واذلتاه ، و اکربتاه )) اه از غریبى ، واى از محنت و زارى ما(17) زینب (سلام الله علیها) و آرام کردن رقیه سختى هاى خرابه ، حضرت رقیه را بسیار ناراحت کرده بود. یکسره بهانه بابا مى گرفت و به عمه اش زینب (سلام الله علیها) مى گفت : بابایم کجاست ؟ عمه اش براى اینکه رقیه را آرام کند، به او مى گفت : پدرت به سفر رفته است . وداع زینب (سلام الله علیها) با رقیه فریادهاى آتشین امام سجاد (علیه السلام) و زینب (سلام الله علیها) و خون پاک حضرت رقیه ، اثرش را گذاشت . کاروان اسرا از گوشه خرابه آزاد شد. زنان و کودکان به مدینه مى روند. پیام عاشورا در شهر پیامبر (صلی الله علیه واله) باید به مردم ابلاغ شود. نپذیرفتن خون بها قبل از آنکه کاروان بازماندگان آماده حرکت به مدینه شوند، یزید دستور داد تا مال بسیارى ، در حدود دویست هزار مثقال زر سرخ ، بیاورند. سپس به جناب زینب (سلام الله علیها) گفت : این مبلغ را هم عوض خون حسین (علیه السلام) و مصیبتهایى که در حادثه کربلا بر شما وارد آمده است بگیرید. [ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 12:50 صبح ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |