عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) |
السلام علیک یا زینب الکبری(س) به صفحه ویژه حضرت زینب کبری (س) خوش آمدید. التماس دعا [ سه شنبه 91/3/16 ] [ 4:20 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
http://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=category&id=1334:2010-04-11-06-47-40&Itemid=2003&layout=default http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=150300&CategoryID=16351 http://www.zakerin.ir/?action=Occas.View&OccasID=195 http://www.aviny.com/Voice/marsieh/hazrat_zeinab/hazrat_zeinab.aspx [ سه شنبه 91/3/16 ] [ 4:0 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 91/3/16 ] [ 3:45 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود [ سه شنبه 91/3/16 ] [ 3:40 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 91/3/16 ] [ 3:31 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
کربلا، بیابان سوزانی است که در آن بال و پر منطق میسوزد. سر عقل خم میشود. پای چوبین استدلال میشکند و زبان استدلال، لال میشود. [ سه شنبه 91/3/16 ] [ 3:23 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 91/3/16 ] [ 3:19 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
پر رفت و آمدترین خانه «محله بنیهاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظهشماری میکردند، و دل خوش میداشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسههای محبت را بر گونههای عطر آگینش نثار گردانند.پس از یک سکوت تقریباً کوتاه، موج شادی در فضا اوج گرفت، و همه با خبر شدند که از دامن زهرا علیهاالسلام، دختر بزرگواری چهره بهجهان گشوده است.جد اعلای پدر و مادری زینب(ع)، عبدالمطلّب بن هاشم است که، امین کعبه، سقّای حجّاج و مهماندار خانه خدا بوده، و خداوند او را از شرّ سپاه فیل سوار ابرهه که از حبشه برای خراب کردن خانه خدا آمده بودند حفظ کرد. او هرگز به بتپرستی نزدیک نشد.آری، در پنجم جمادیالاولی سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. (1) مادر، سومین فرزند خود را به دنیا آورد، و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.رسم خانواده علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نامگذاری نوزاد خود را بهبزرگِ خانواده واگذار میکردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم بهجهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود، و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد، و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسهها به گونهاش افکند. و نام کودک را زینب نهاد.کلمه «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا. مادر زینب علیهاالسلاممادر زینب، فاطمه زهراست- محبوبترین دختران پیامبر نزد آن بزرگوار- کسی که از نقطه نظر خلقت و خصلت شبیهترین افراد به پیغمبر است و خداوند به او امتیازاتی بخشیده، کسی که حلقه پیوند رسالت و امامت است و از دامن پاک او، درخت سلاله پیامبر شاخه و برگ می رویاند، و میوههای شیرین اهل بیت(ع) را به بوستان تاریخ تقدیم میدارد.کلمه «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.آری، مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک میگردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجیها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسولالله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین.»(2)فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است. پدر زینب علیهاالسلامپدر زینب، علی بن ابیطالب(ع) - پسرعمو و وصّی رسول خدا - اولین کسی است که در کودکی به پیامبر ایمان آورد و اسلام را پذیرفت. او در میان «قبیله قریش» شجاعترین، دانشمندترین و جوانمردترین افراد بود.آری، علی بن ابیطالب پدر زینب در قضاوت و زهد، در سخاوت و پرهیزکاری، در اصالت و بزرگواری، و در مقام بلند ایمان و شرافت، بلندمقامترین یاران پیامبر و امت اسلام است.و چرا سخن خود پیامبر(ص) را در باره علی(ع) زمزمه نکنیم و کلام آن بزرگوار پس از پیوند ازدواج او با فاطمه(ع) را که برای دفع وسوسههای کارشکنان، خطاب به فاطمه بیان فرمود، مد نظر نداشته باشیم؟پیغمبر(ص) به فاطمه فرمود:«زوجتک خیر امّتی، اعلمهم علما، و افضلهم حلماً، و اولهم سلماً.»(3)دخترم! مطمئن باش که تو را به ازدواج کسی درآوردهام که، بهترین افراد امت من است، زیرا از لحاظ دانش از همه عالمتر، و در قلمرو حلم و پایداری از دیگران مقاومتر است، و به هر حال علی(ع) اولین مردی است که ایمان آورد، و در برابر خدا و اسلام تسلیم شد. جدّ و جده مادریجدّ مادری زینب(ع) محمد رسولالله، و خانمالانبیاء است، و جدّه مادری او «خدیجه بنت خویلد» میباشد. خدیجه امالمؤمنین، یعنی همسر پیامبر و مادر همه اهل ایمان است. تاریخ درباره او گواهی می دهد:«هی اوّل امراة تزّوجها، و اوّل خلق الله اسلم باجماع المسلمین، لم یتقدّمها رجل ولا امراة، کانت یذعی فی الجاهلیّة الطّاهرة.»(4)؛ خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده میشد.مادر زینب(ع) فاطمه است، پاره تن پیامبر، آن که خشنودی او به خشنودی پیغمبر(ص) وابسته است، آن که اگر خشمناک شود، پیغمبر(ص) هم غضبناک میگردد، آن بانوی دانشمند و با بصیرت، عابد و زاهد، مبارز و مجاهد، دلسوز و فداکار، مقاوم و سرسخت در برابر کجیها و در یک سخن همانطور که حبیب خدا و رسولالله(ص) فرموده: « سیّدة نساء العالمین»؛ فاطمه(ع) از هر جهت، سالار و سرآمد همه بانوان جهانیان است.پیامبر عالیقدر اسلام هم فرموده است:«بهترین زنان جهانیان: مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه(ع) دختر محمّد است.»(5)تاریخ هم درباره «خدیجه کبری» گواهی میدهد:«کانت خدیجة وزیرة صدق علیالاسلام، کان یسکن الیها.»(6)؛ خدیجه پیوسته وزیر و پشتیبان و کمککار صادق و درستکاری برای اسلام و پیامبر بود، و بههنگام مشکلات و کارشکنیهای دشمنان برای رسول خدا، مایه سکون و آرامش قلب او محسوب میشد. جدّه پدری زینبجدّه پدری زینب کبری، فاطمه، دختر «اسد بن هاشم بن بعد مناف» که همسر «ابوطالب» عموی رسول خدا(ص) و مادر علی(ع)، طالب، عقیل و جعفر، است. فاطمه نخستین زن از «بنی هاشم» است که به همسری مردی از بنی هاشم درآمد، و نیز اولین زن هاشمی است که برای مرد هاشمی فرزند زایید، و هم اولین زن هاشمی است که فرزند وی خلیفه اسلام گردید.فاطمه در مکّه بهحضور پیامبر رسید، و اسلام آورد، و سپس به «مدینه» هجرت کرد، و بهخاطر محبّتها و فداکاریهایی که در حق رسول خدا روا داشته، آنقدر مورد احترام و تکریم پیغمبر(ص) واقع شد که، وقتی در مدینه از دنیا میرفت، پیامبر را وصیّ خود قرار داد، و آن حضرت هم وصیّت فاطمه را پذیرفت و آنگاه بر جنازه او نماز خواند، و در قبر گذارد، و پیوسته از فاطمه با خیر و نیکی یاد میکرد. (7) جدّ پدری زینب(ع)ابوطالب بن عبدالمطلب که نام او «عمران» گفته شده، عموی بزرگوار پیغمبر اسلام، و جدّ پدری زینب کبری است، بلکه باید ابوطالب را پدر پیامبر دانست، زیرا وقتی مادر پیغمبر، ایشان را باردار بود، عبدالله پدر بزرگوار او از دنیا رفت، عبدالمطلب جد پیامبر هم در حالی که نوهاش هفتساله بود، چشم از جهان فرو بست، و در نتیجه نگهداری و پرستاری پیغمبر به عهده ابوطالب قرار گرفت، و او در این راه نهایت مراقبت و فداکاری را به خرج داد. جد اعلای زینب(ع)جد اعلای پدر و مادری زینب(ع)، عبدالمطلّب بن هاشم است که، امین کعبه، سقّای حجّاج و مهماندار خانه خدا بوده، و خداوند او را از شرّ سپاه فیل سوار ابرهه که از حبشه برای خراب کردن خانه خدا آمده بودند حفظ کرد.(8) او هرگز به بتپرستی نزدیک نشد.جدّ مادری زینب(ع) محمد رسولالله، و خانمالانبیاء است، و جدّه مادری او «خدیجه بنت خویلد» میباشد. خدیجه امالمؤمنین، یعنی همسر پیامبر و مادر همه اهل ایمان است. تاریخ درباره او گواهی می دهد: خدیجه اولین زنی است که پیغمبر(ص) با او ازدواج کرد، و به اتفاق نظر همه مسلمانان، اولین انسانی است از زنان، که در برابر پیغمبر تسلیم شد و ایمان آورد، و در روزگار جاهلیت هم، طاهره، یعنی زن پاک و مقدس، نامیده میشد.«یعقوبی» مینویسد: عبدالمطلب جدّ رسولالله بود، و او را نگهداری و پرستاری میکرد، سالار قریش بود و رقیبی نداشت، و خداوند بزرگواری را بهغیر از او به احدی نداده بود، از چاه زمزم در مکه، و ذوالهرم در طائف سیرابش کرده بود، قریش در امور مالی خود او را داور قرار میدادند، و او در قحطی و گرسنگی، مردم را خوراک و تغذیه میداد، تا آنجایی که پرندگان و حیوانات صحرا هم از خوان کرم او بهرهمند میشدند.(9) وفات و مرقد حضرتدر تاریخ وفات و مدفن حضرت زینب علیهاالسلام اختلاف است. همانطور که در تاریخ ولادت و وفات برخی از ائمه هم اختلاف است. در هر حال به احتمال قوی آن حضرت در پانزدهم رجب سال 62 هجری رحلت نمود و به نقل از کتاب "اخبارالزینبیات" در مصر خانه مسلمة بن مخلد الانصاری دفن گردید. و عده کثیری از مورخین این خبر را قبول دارند.و گروهی میگویند: زینب مدفون در شام، زینب صغری است؛ چنانچه روی سنگ قبرش ترسیم شده است و زینب کبری در مصر از دنیا رفت. (10) پینوشتها:1- بانوی زینب کبری، ص10 و 84؛ زندگانی حضرت زینب، ص 10؛ بطلة کربلا، ص 17. 2- اسدالغابه، ج 5، ص 522؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130. 3- کترالعمال، ج 13، ص 135؛ شرح نهجالبلاغه ابنابی الحدید، ج 4، ص94؛ بحارالانوار، ج 43، ص 130. 4- اسدالغابه، ج 5، ص 434. 5- همان مأخذ. 6- همان مأخذ. 7- بطلة کربلا، ص 25. 8- بطلة کربلا، ص 26. 9- تاریخ یعقوبی، ج2، ص 11؛ تاریخ پیامبراسلام، ص 47. 10- سیمای حضرت زینب (س)، محمدمهدی تاج لنگرودی ص 208 . [ سه شنبه 91/1/8 ] [ 7:6 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
در اسلام بعد از فاطمه زهرا، صدیقة الصغری زینب یگانه قهرمان زن تاریخ اسلام و تشیع است. چهرهای ممتاز و قهرمان که در راه انجام وظیفه، با ایمانی عمیق و عقیدهای استوار نقش بسزایی در مسیر دین داشته است.نام ایشان همراه نام امام حسین علیه السلام است و مورخان تاریخ و تشیع ایشان را شخصیت دوم واقعه کربلا میدانند. و مهمتر از همه نقش اساسی ایشان در جاودانگی قیام عاشورا نقشی است که دنیای تشیع آن را رمز پیروزی حرکت امام حسین علیه السلام میداند.خطبه حضرت زینب(س) در کوفه نمونهای عجیب از اثر گذاری سخنان داغدار دخت نبی است.کاروان اسرا متشکل از شیپورچیها سرهای شهیدان زنان و کودکان اسیر و افسران و سربازان ابن زیاد وارد کوفه شدند و در میانه شهر مردم در خیابانها هلهله و شادی میکردند.در اسلام بعد از فاطمه زهرا، صدیقة الصغری زینب یگانه قهرمان زن تاریخ اسلام و تشیع است. چهرهای ممتاز و قهرمان که در راه انجام وظیفه، با ایمانی عمیق و عقیدهای استوار نقش بسزایی در مسیر دین داشته است.خطابهای که حضرت در بازار کوفه داشتند، نمایش حاکم کوفه را نمایش رسوایی او میکند. مردمی که هلهله کنان و شادی کنان به استقبال کاروان اسرا میرود با سخنان داغدار حضرت سراسر اشک و گریه میشود و بلاغت کلام ایشان موجب خشم مردم نسبت به حاکمان می شود.خطبه حضرت از چند جهت حایز اهمیت است نخست این که این سخنان از سوی زنی اسیر در میان افسران فاتح خطابه میشود و او باید توجه کند که سخنان او هجوم جدیدی را برای اسیران نیافریند و آنها مورد ضرب و شتم قرار نگیرند و بعد آن که مردم کوفه علی علیه السلام و خاندان او را میشناختند و سخنان زینب باید به گونهای میبود که آنها به اهمیت فاجعه پی ببرند.خانم زینب اشاره کردند تا مردم ساکت شدند و نفس مردم در سینهها حبس شد، بعد از ستایش خداوند و صلوات بر پیامبر فرمودند:"مردم کوفه! مردم مکار فریبکار! مردم خوار و بی مقدار!بگریید که همیشه دیدههاتان گریان و سینههاتان بریان باد! شما همانند زنى رشتهباف هستید که آنچه را بافته است از هم جدا سازد. پیمانهاى شما دروغ است و چراغ ایمانتان بى فروغ. مردمى هستید لاف زن و بلند پرواز! خودنما و حیلتساز! دوست کُش و دشمن نواز! چون سبزه پارگین(دارای ظاهری زیبا و باطنی فاسد)، درون سوگنده و برون سوسبز و رنگین، نابکار و چون سنگ گور نقره آگین .چه کار زشتی کردید! خشم خدا را خریدید، و در آتش دوزخ جاوید خزیدید.خطابهای که حضرت در بازار کوفه داشتند، نمایش حاکم کوفه را نمایش رسوایی او میکند. مردمی که هلهله کنان و شادی کنان به استقبال کاروان اسرا میرود با سخنان داغدار حضرت سراسر اشک و گریه میشود و بلاغت کلام ایشان موجب خشم مردم نسبت به حاکمان می شود.میگریید؟! بگیریید! که سزاوار گریستنید نه در خور شادمان زیستن. داغ ننگى بر خود نهادید که روزگاران بر آید و آن ننگ نزداید!این ننگ را چگونه مىشوئید؟ و پاسخ کشتن فرزند پیغمبر و سید جوانان بهشت را چه مىگویید؟ و چراغ راه شما مردم زشت که در سختى یارتان بود و در بلاها غمخوار. نیست و نابود شوید اى مردم غدار .هر آینه باد در دست دارید، و در معاملهاى که کردید زیانکار! و به خشم خدا گرفتار، و خوارى و مذلت بر شما باد. کارى سخت زشت کردید که بیم مىرود آسمانها شکافته شود و زمین کافته و کوهها از هم گداخته.مىدانید چگونه جگر رسول خدا را پاره کردید؟ و حرمت او را شکستید! و چه خونى ریختید؟ زشت و نابخردانه کارى کردید که زمین و آسمان از شر آن لب ریز است، و شگفت مدارید که چشم فلک خونریز است. همانا عذاب آخرت سختتر است و زیانکاران را نه یار و نه یاور است.این مهلت، شما را فریفته نگرداند! که خدا گناهکاران را به سرعت کیفر نمىدهد و سرانجام خون مظلوم را مىستاند. اما مراقب ما و شماست و گناهکار را به دوزخ مىکشاند." [ سه شنبه 91/1/8 ] [ 7:4 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
- شما پرستاران عزیز حقیقتاً فرشتگان رحمت براى افراد بیمار و بیماردار جامعه محسوب مىشوید. - روز پرستار را که مصادف با روز ولادت بانوى فداکار تاریخ اسلام، زینب کبرى، است تبریک عرض مىکنیم. آن بزرگوار هم مثل شما دشوارترین کار را در صحنه عاشورا بر عهده داشت؛ یعنى پرستارى از کودکان، درماندگان، زنان و بى پناهان. - باید فهم عمومى جامعه و فرهنگ عام مردم ما این مطلب را به درستى درک کند که براى حفظ سلامتى در جامعه، اهمیت پرستارى در طراز اول قرار دارد؛ یعنى اگر بهترین پزشکان و جراحان کار خودشان را با بیمار به بهترین وجه انجام دهند، اما از آن بیمار پرستارى نشود، به طور غالب، کار آن پزشک یا جراحِ عالیقدر بىفایده خواهد بود. نقش پرستارى و بیماردارى در حفظ سلامت و بازگشت سلامت بیمار، معادل است با نقش یک پزشک ماهر. بسیارى از این نکته غفلت دارند؛ لذا آن وزن و ارزشى که باید براى پرستار در نظر گرفته شود، از ذهن آنها مغفول مىماند و به آن توجه نمىکنند. - پرستارى یکى از سختترین کارها از لحاظ فشار روحى و جسمى براى پرستار است. نشستن پهلوى بیمار، معاشر بودن دائمى با بیمار، شکوهى بیمار را شنیدن، با او به مهربانى رفتار کردن، به او لبخند زدن، او را با عمل، رفتار و پذیرایى خود از رنجهاى فراوان دوران بیمارى رهاندن، تحملِ پولادین لازم دارد. - سختى کار پرستار سختى جسمى نیست؛ کلنگ زدن و در فضاى سختِ فرض بفرمایید معدن یا امثال آن رفتن نیست؛ اما از لحاظ فشار روحى و عصبى از آن سختتر است. کسانى که سختى مشاغل را درجهبندى مىکنند، باید این نکته را در نظر داشته باشند. - اما آنچه به شما پرستاران مىخواهم عرض کنم، این است که کار همان طور که گفتیم و خیلى بیشتر از آن را خود شما حس و لمس مىکنید، بدون تردید دشوار است، اما در میزان الهى، کفههاى دشوارى و پاداش همیشه با هم برابر هستند. امکان ندارد که کارى دشوارتر باشد، اما پاداش آن با کارى که دشوارىاش کمتر از آن است برابر باشد، یا از آن کمتر باشد. در میزان الهى، همه چیز با محاسبه است؛ «مثقال ذرة» که در قرآن خواندهاید؛ یعنى به قدر سنگینىِ یک ذره. ذره یعنى آن ذرات و غبارى که شما با چشم آنها را نمىبینید؛ مگر هنگامى که از یک روزنه نورى داخل اتاق بتابد، بعد شما این ذرات شناور را در فضا مىبینید. یک ذره، یعنى یک دانه از آنها، چقدر سنگینى دارد؟ به قدر سنگینى آن، در میزان الهى محاسبه است. بنابراین اگر شما کار نیکى انجام بدهید، این کار نیک در ترازوى محاسبه الهى به حساب مىآید و وقتى آن را با نیت خالص و براى خدا و با انگیزه معنوى و الهى انجام دهید، همان ذره پیش خداى متعال به تدریج به یک کوه؛ کوه ثواب، تبدیل مىشود؛ به کار خودتان به این چشم نگاه کنید. - همان طور که گفتم، پرستار فرشته رحمت براى بیمار است. آن وقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتى که حتى همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالاى سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکه آسمانى، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و به نیازهاى جسمى و عاطفى او پاسخ مىدهد؛ اینها خیلى مهم است؛ اینها پیش خداى متعال فراموش نمىشود. - البته ممکن است هیچ چشمى هم این زحمت شما را نبیند. خیلى از زحماتى که شما مىکشید و رنجهایى که مىبرید، کسى آنها را نمىبیند. گاهى یک لبخند شما به بیمار دل افسرده، به او جانِ دوباره مىدهد. چه کسى این لبخند را مىبیند؟ چه کسى آن را به حساب مىآورد؟ چه کسى یک معادل و پاداش مالى و پولى در مقابل این لبخند مىگذارد؟ هیچ کس؛ اما کرام الکاتبین مىبینند؛ محاسبه گرانِ میزان الهى همین لبخند شما را مىبینند. اگر در عوضِ لبخند، اخم هم بکنید، اخم شما را هم مىبینند. هیچ حسنه و هیچ سیّئهیى از دید تیزبین حسابگران دیوان الهى و میزان الهى غائب نیست. قدر این کار و این خدمت با ارزش را بدانید. - و اما نکتهایى که به مسؤولان عرض مىکنم؛ که مسؤولان ذیربط مسائل مدیریتى کشور بایستى براى این شغل یک باب جداگانه و تازهایى باز کنند. مسأله استخدام، مسأله آموزش در حین خدمت، استراحت دادن به قشر پرستار، موضوعاتى است که در ماهیت کار پرستارى اثر مىگذارد. اگر نقش پرستار این قدر مهم است - که هست - پس پرستارِ خسته، پرستارِ از کار مانده، پرستارِ چند نوبتِ کارىِ پشت سر هم کار کردهى از روى ناچارى، دیگر نمىتواند این نقش را ایفا کند. پرستارى که با دلزدگى و بى حوصلگى و خستگى بخواهد کار کند و راضى از کار خود نباشد، دیگر نمىتواند این نقش را ایفا کند. پرستار باید با نشاط، سرحال، آماده و شائق به خدمت، آشناى با معلوماتى که او را کمک مىکند به خدمت، باشد و امکانات و مقدمات این مسائل را بایستى مسؤولان فراهم کنند. [ سه شنبه 91/1/8 ] [ 7:3 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |