سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
 

* قیام آفرینی و تولید نهضت

بسیاری از افراد سطحی نگر و قشری بر این باورند که ما باید فقط مصرف کننده نهضت کربلا باشیم. اما روشنفکران و آزاد اندیشان با بصیرت معتقدند که نهضت کربلا و حماسه عاشورا دو پیام اساسی دارد:
1) مصرف کردن.
2) تولید نهضت و قیام آفرینی.
نهضت حسینی به نسل آگاه درس می دهد که اگر مشکل دینی داری، خود را اصلاح کن و اگر صالح هستی، برخیز و مصلح جوامع بشری باش. اگر مشکل اخلاقی داری، پیرو رهبران الهی باش و الاّ برخیز و امام دیگران باش. و اینکه گفته اند«کلُّ یومٍ عاشورا وکلُّ أرضٍ کربلا »
یعنی در همه مکان ها و زمان ها می توان
تولید نهضت کرد. نباید فقط مصرف کننده نهضت شد، بلکه بایستی در راستای جوامع بشری قیام کرد و تولید نهضت کرد. (22)
یکی از خطبه های مهم و مهیج و تاریخیِ حسین بن علی (علیهما السلام) خطبه ای است که آن حضرت درسال 58 هجری، دو سال قبل از هلاکت معاویه و در بحران و اختناق و ظلم و فشاری که از سوی دستگاه حاکم اموی بر امت اسلامی وارد می گردید، ایراد فرموده است. این خطبه شریف از سه بخش مستقل تشکیل یافته است که امام (علیه السلام ) در بخش سوم و آخرین خطبه خود وظیفه علما و خواص و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و مضرّات سکوت آنان را در مقابل زورگویان و فتنه گران بیان کرده اند، که آکنده از پیام ها و درسها و عبرتها است، لکن مقام، گنجایش نقل و ترجمه تمام این بخش را ندارد و فقط به نقل آخرین قسمت ازاین بخش بسنده می کنم:
«فإن لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمه علیکم و عملوا فی إطفاء نور نبیکم و حسبنا الله و علیه توکلنا و الیه المصیر»(23)؛ شما ای گروه علمای دین ! اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن عدل و داد، با ما هم صدا نگردید، ستمگران در مقابل شما قدرت بیشتری پیدا خواهند نمود و در خاموش کردن مشعل فروزان«نبوت»فعال تر خواهند گردید.
در راستای این پیام والای حماسه عاشورا، علما و روحانیون در طول تاریخ در این راه قدم برداشته اند و در راه احیای اسلام و قرآن و تولید نهضت، صفی عظیم از« شهداء الفضیله »را تشکیل دادند؛ هزاران شهیدی که نام آنان زینت بخش تاریخ است و شهدای گمنامی که باید در کتاب علیین با نام آنان آشنا گردید و باید خاضعانه در پیشگاهشان چنین گفت:
سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت، که رساله علمیه و عملیه خود را و مرکب خون نوشته اند، و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شب چراغ ساخته اند. افتخارو آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت، که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند وعقال تمنّیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند، و سبکباران به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سرودند. سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقّه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود منذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره ی پیکرشان گواهی کرده است
و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه ی مردم خود، اولین قربانی ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقه ی ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه ها و روحانیت را درک کرده اند در خلسه ی حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند و آنان از عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیه ی شهادت نخواسته اند...
از مجاهدات علمی و فرهنگی آنان که به حق از جهاتی افضل از دماء شهیدان است که بگذریم، آنان درهر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارت ها و تلخی هایی متحمل شده اند وهمراه با تحمل اسارت ها و تبعیدها، زندان ها و اذیت و آزارها و زخم زبان ها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده اند. شهدای روحانیت منحصر به شهدای مبارزه و جنگ در ایران نیستند، یقیناً رقم شهدای گمنام حوزه ها و روحانیت که در مسیر نشر معارف و احکام الهی به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باخته اند، زیاد است.»(24)
انقلاب اسلامی ایران لبیکی بر خطبه حسین بن علی(ع)
وجود مبارک امام راحل (ره) نیز که رهبری نهضت اسلامی را در ایران به عهده گرفت و بنیان جمهوری اسلامی را بنا نهاد، خود را مخاطب پیام کربلا و مستمع راستین پیام امام حسین (علیه السلام) دانست؛ پیامی که به او می گفت : اگر طالحی صالح باش و اگر صالحی، مصلح باش و ایشان در خود صلاح را احراز کردند وبرخاستند و اصلاح جامعه را به عهده گرفتند و به ندای عرشی حسینی لبیک گفتند و در بی سابقه ترین حرکت، تمام معادلات سیاسی نظامی جهان را در هم ریخت و تیشه بر ریشه همه آنها زد و در ویرانه های شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله، بنای محکم و استوار جمهوری اسلامی را به وجود آمورد.

* تقدم دین و حفظ اصول بر مال و جان

«إن کانَ دینُ محمد (صلّی الله علیه و آله ) لم یستَقم إلاّ بقَتلی فیا سیوف خُذینی »(25)؛ اگر دین محمد استوار وپایدار نمی شود جز با کشته شدن مکن پس ای شمشیرها مرا بگیرید.
یکی دیگر از پیام های حماسه عاشورا تبیین نقش رهبری و امامت در حراست و صیانت از دین و مکتب اسلام است. حادثه خونین عاشورا بیانگر این حقیقت است که اگر هستی و بقا دین به خطر افتد، رهبری حتّی به قیمت فدا کردن جان خود و فرزندانش به میدان خواهد آمد و از خاموش شدن خورشید فروزان دین جلوگیری به عمل خواهد آورد.
نکته قابل توجه این است که اولاً مسئله حراست و صیانت از دیانت محدوده خاصی ندارد و بر همگان حفظ دین و اسلامیت به هر طریق ممکن واجب است و در نهایت اگر حفظ و بقا دین مستلزم بذل جان و مال باشد، باید به این تکلیف عمل شود. و ثانیاً چنانچه مردم از تکلیف سرباز زدند، مسئولیت سنگینی بر دوش رهبری خواهد بود و اگر حیات دین در خطر جدی قرار گرفت و حفظ دین و جلوگیری از نابودی اسلام مستلزم جهاد و بذل جان امام هم باشد، این تکلیف عملی خواهد شد.و همین است فلسفه شهادت امام حسین(علیه السلام ) و تفسیر کلمات نورانی آن حضرت از مدینه تا کربلا و همین است مفهوم جمله ای که فرموده اند:
.« الإسلامه محمدی الحدوث و حسینی البقاء »

* شناسایی خواص غیر متعهد

قال الحسین (علیه السلام):«یا شبث بن ربعی و یا حجار بن ابجر و یا قیس بن الأشعث و یا یزید بن الحارث ألم تکتُبوا إلی :أن قد أینعت الثّمار و اخضرّ الجنّات و إنما تقدم علی جند لک مجنّد فاقبِل «قالوا له: لم نفعل، فقال :سبحان بلی و الله قد فعلتم »(26)؛ ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث آیا به من ننوشتید که : میوه ها رسید، باغ ها سرسبز شده، تو بر سپاهی که برایت مهیاست وارد می شوی، پس رو به ما کن.آنها پاسخ دادند:ما ننوشتیم.فرمود: سبحان الله به خدا سوگند شما بودید که نوشتید.
از دیگر درس ها و پیام های حادثه عاشورا، شناسایی و معرفی خواص غیر متعهد و بی بصیرت است. یعنی چهره ها و عناصری که در افکار عمومی و در جریانها مؤثّر هستند، افرادی که سر شناسان جامعه و دارای شخصیت مذهبی، اجتماعی هستند و می توانند نقش ایفا کنند و جامعه را به حرکت در آورند، آنان که قول و عمل و گفتار و کردارشان و حرکت و سکوتشان برای آحاد ملّت، الگو و سر مشق است و بایستی موقعیت و شخصیت خود را بشناسند و ارزش واقعی خود را دریابند و در فکر سعادت جامعه و نجات مظلومان باشند.ولی بر اثر علل و عواملی، در بیان حقایق و یا موضع گیری به موقع و یا همراهی با جریان و جبهه حق خودداری کرده و باز می مانند و یا به جبهه باطل می پیوندند.جریان عاشورا نماد روشنی از خیانت و کوتاهی مجموعه ای از خواص است که می توانستند با شناخت فرصتها و موضع گیری مناسب جلو انحراف و حاکمیت باطل را بگیرند و نگذارند جریان نبوت و رسالت از مسیرش خارج و مشتی ریاست طلب غیر صالح بر جایگاه رسالت تکیه زده و زمینه حادثه عاشورا را فراهم کند.
آری، اگر حسین بن علی (علیهما السلام ) انحراف شخصیت های روحانی و معنوی آن دوران را که در مسئله ولایت پدیدار گردیده بود، ریشه همه مفاسد اجتماعی و زیربنای همه ستم ها و ظلم ها معرّفی می کند، امروز انحراف از مقام والای ولایت فقیه و کشیده شدن به راه های غیر مستقیم، مسلّماً مفاسد و خطرات بس بزرگتر از آنچه در زمان ائمه (علیهم السلام ) اتفاق افتاد، به همراه خواهد داشت. اگر حسین بن علی(علیهما السلام ) از دست علما و محدثین و سرشناسان و خواصِّ آن روز که به جای مبارزه با دشمنان، راه سازش با آنان را پیموده اند و به جای حرمان و تحمل رنج در راه تعالی اسلام و قرآن، رفاه شخصی و لذّت مادی را برگزیده اند، شدیداً می نالد و ذلّت و نقمت و نکبت و دوری از رحمت الهی را برای چنین افراد غیرمتعهدی پیش بینی می کند. همه اینها هشدار و تلنگری است به خواص و سرشناسان امروز جوامع بشری که باید خیلی مراقب عملکردها، موضع گیری ها، حرکت و سکوت خود باشند و الاّ نزول نقمت و نکبت و ابتلا به عذابهای الهی در چنین اوضاع و احوال، شدیدتر خواهد گردید.

* حفظ حریم ها و قداستها

قال الإمام الحسین (ع):« واللهِ لَأَن أُقتَلَ خارجاً منها بِشبر أحبه إلیه من أن أُقتَلَ فیها »(27) :امام حسین(ع ) در پاسخ به ابن زبیر می گوید
.«به خدا قسم کشته شدن در خارج حرم، حتی یک وجب، برای من دوست داشتنی تر است تا اینکه داخل حرم به قتل برسم.»
از دیگر درس ها و پیام های مکتب شهید عاشورا، توجه به ارزش ها و قداست ها و عزم جدی و برنامه ریزی در جهت حفظ حدود و رعایت قداست هاست که در طول زندگی امام حسین(علیه السلام ) و به ویژه در جای جای نهضت، توجه و رعایت این موضوع مشاهده می شود و بارزترین مصداق این مهم، تصمیم گیری برای خروج از مکّه و حرم امن الهی بود؛ آنجا که احساس کرد اگر در حرم امن الهی بماند امکان دارد نظام فاسد دست به فاجعه خطرناکی بزند که هم جان امام به خطر افتد و هم قداست حرم الهی مورد خدشه قرار گیرد؛ لذا تصمیم گرفت برای حفظ قداست و حرمت حرم امن الهی از مکّه خارج شود. (28)
نکته ای که باید به آن اشاره نمود، این است که قداست گرایی یک امر بین المللی است و هر جامعه و ملّت و طرفداران هر مکتب و مشربی بر اساس گرایش ها و اعتقاداتشان، اموری را مقدس شمرده و برای آن امور حریم و محدوده ای را رعایت می کنند. اکنون سخن اینجاست که در نگرش الهی به ویژه مکتب حیات بخش اسلام، منشأ ارزش ها و قداست ها چیست؟آیا با جعل و اعتبار مردم چیزی مقدس می شود؟
در پاسخ باید گفت : اگر برخی از زمان ها و مکان ها و دیگر ارکان مانند نبوت و امامت و ولایت دارای ارزش و قداست ویژه ای هستند، سرچشمه و منشأ همه اینها ذات باری تعالی است. به بیان دیگر، قطعات زمان و مکان ذاتاً باهم تفاوتی ندارند، لکن برخی از زمان ها و مکان ها و دیگر ارکان با انتساب به مبدأ فیاض و در اثر رنگ وصبغه الهی و با جعل و اعتبار شارع مقدس از ارزش و قداست ویژه ای برخوردار شده اند. ارزش رمضان به این است که شهرالله است و ارزش کعبه به این است که بیت الله است وارزش قرآن به این است که کلام الله است و اعتبار مسجد به این است که خانه خداست و قداست پیامبر به این است که رسول الله است و ارزش امام به این است که ولی الله است و قداست و اعتبار ولی فقیه به این است که نیابت از ولی الله را داشته و دارای پرتوی از ولایت الهی است و حرمت و ارزش مؤمن به این است که عبد و بنده خداست.
پس همه و همه ناشی از منبع ارزش هاست که خود دارای قداست ذاتی است و این یعنی همان توحید صمدی قرآنی که اولین و آخرین و اساسی ترین پیام عاشوراست، چه اینکه «هو الأول و الآخرُ و الظاهرُ و الباطنُ»(29).
بنابراین برسالکان مسلک حسینی بلکه بر تمامی مسلمانان فرض است که با الهام از مکتب عاشورا، از تمامی ارزش ها و قداست ها محافظت کنند.

*تبیین رسالت زن مسلمان

از دیگر درس ها و پیام های حماسه جاودانه عاشورا، ارائه الگوی حضور زن مسلمان و متعهد در انجام تکالیف الهی و ترسیم رسالت ایفای نقش زنان در حمایت از دین و رهبری در برابر حکومت ظالم و طاغوت و دفاع از ارزش ها و قداست هاست.
امام حسین (ع) در طراحی نهضت الهی همواره اصرار داشت که اهل بیت و زنان در این نهضت مشارکت داشته باشند و در برابر درخواست ها به ویژه درخواست برادرش محمد حنفیه و امه سلمه اصرار به همراهی آنان داشت و در نهایت، می فرمود :تدبیر الهی این است که اهل بیت و زنان همواره با من باشند؛ اما نقش اهل بیت و زنان در معرفی اهداف نهضت عاشورا، حراست و حفاظت از امامت بعد از امام حسین (ع)، تشریح ماهیت حکومت یزید، افشای جریان نفاق، برانگیختن افکار عمومی و عصیان مردم بر ضد حکومت فاسد بنی امیه و آثار متعدد دیگر، ثابت کرد که تدبیر امام حسین (ع) در همراهی اهل بیت و زنان و مشارکت آنان در نهضت، بسیار هوشمندانه و حساب شده است و اگر چنین امری مورد توجه قرار نمی گرفت نهضت عاشورا می ماند و زمینه فراگیر و تداوم و اثر بخشی آن فراهم نمی شد. (30)
سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
آری، در قضیه کربلا همانطور که مردان فوق العاده و نابغه پیدا شده و سرمشق برای صنف خود گردیدند، زنان نیز خدمات خود را انجام داده و دستورات عملی به صنف زنان داده، نشان دادند که در اسلام چه دستوری برای زن معین شده و چه صفاتی باید در آنها باشد. بعد از شهادت امام (ع) و اصحاب، نوبت بلایا و مصایب به زن ها رسید که از حیث صبر و ثبات قدم و قوت قلب و راستگویی و درست رفتاری و تدبیر و سیاست و احساسات قلبی جهان و جهانیان را مبهوت و متحیر نمودند. در حقیقت اتمام منظور و مقصود امام حسین(علیه السلام)در قضیه کربلا به عهده زنان بود که حضرت سید الشهداء (ع) برای به فعلیت رساندن مقصود خود که نابودی سلطه بنی امیه بود، آنان را با خود برد.
هر یک از زنان وظیفه خود را به خوبی انجام دادند و حسین (ع) را به اندازه توانایی خویش کمک کردند، به طوری که برمردان عالَم سبقت گرفته، گوی افتخار را ربودند و دوش به دوش اصحاب امام حسین(ع) قرار گرفتند؛ مخصوصاً حضرت زینب کبری خواهر امام(س).
ابن عقیله بنی هاشم در این امر خطیر، یگانه معاون و یاور او بود و یک قسمت از هدف امام حسین (ع) را به عهده گرفت؛ چه اینکه قضیه کربلا دارای دو مرحله بود:
یکی از حرکت به مدینه تا شهادت امام حسین (علیه السلام)، دیگر از شهادت تا حرکت از شام یا ورود به مدینه.
قسمت اول را امام حسین (ع )عهده دار بود وقسمت دوم که پرستاری اطفال و تحمل رنج ها و مشقّت ها و مصیبت ها و تشریح ماهیت حکومت یزید و برانگیختن افکار عمومی و. ..بود به حضرت زینب(س)محول شده بود؛ چرا که امام سجاد (ع)به ظاهر مریض بود و نمی توانست به خوبی آن وظایف را انجام دهد و حفظ و نجات او از قتل جز به سکوت تام و تسلیم میسر نمی شد. زینب ظاهراً پرستار او هم بود.پس حضرت زینب زنی بود که دوش به دوش اول مرد عالَم قدم در راه گذاشت. (31)
جلوه هایی از نقش زینب کبری در نهضت عاشورا
پرداختن به همه ابعاد نقش زینب کبری در نهضت عاشورا، در این مختصر، میسر نیست، ولی از باب«ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه»به بعضی از نکات اشاره می شود: 1. هدایت و کنترل بحران پس از شهادت امام حسین(ع)
2. پرستاری و نگهداری از امام سجاد(ع)
3. حفظ جان امام سجاد(ع)
از دیگر نقش های بسیار مهم زینب کبری تلاش در جهت حفظ جان ولی الله و امام بعد از امام
حسین(ع بود و آن هنگامی بود که در مجلس عبید الله بن زیاد فرمان قتل امام سجاد (ع) را صادر کرد، حضرت زینب (س ) فرمود:«یابن زیاد !حسبک من دمائنا، واعتنقه و قالت :لا افارقُه فَإن قَتَلتَه فَاقتُلنی مهع»؛ ای پسر زیاد!آنچه از ما خون ریخته ای تو را کافی است، سپس دست به ؛
گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت : به خدا قسم از او دست نخواهم داشت، اگر قصد کشتن او را داری مرا هم با او بکش. ابن زیاد با دیدن این وضعیت گفت: این زن را چنان می بینم که دوست دارد با این جوان کشته شود و اضافه کرد او را واگذارید که همان بیماری او را بس است.
4. افشای جریان نفاق در کوفه و بیدار نمودن جامعه خفته آن روز.
5. شکستن ابهت و اقتدار یزید.
سخن گفتن یک زن در حال اسارت در مقابل قدرت خودکامه که به حسب ظاهر یک قیام را سرکوب کرده، احساس غرور و پیروزی می کند، کار معمولی و در چارچوب معیارهای متعارف، مشکل به نظر می رسد؛ اما دختر زهرای اطهر (س)، زینب کبری(س ) چنین معجزه ای را از خود نشان داد و چنان ضربه محکمی بر پیکر حکومت خودکامه و قدرت یزید وارد کرد که این ضربه ارکان حکومت را متزلزل نمود. آنجا که با یک تعبیر کوبنده خطاب به یزید فرمود:« یابن الطلقاء »و این جمله کوتاه شجره نامه حکومت اموی را به مردم معرفی کرد.در یکی از فرازهای سخن خود اشاره کرد:
آه چه شگفت انگیز است که ؛ مردان خدا به دست حزب الشیطان کشته شوند.
بعد اضافه کرد :ای یزید!هرآنچه می خواهی، مکر و فریب و کوشش خود را به کارگیر، ولی هرچه تلاش ومکر به کار گیری، هرگز توان آن را نداری که ذکر ما را از یادها بیرون ببری و هرگز توان آن را نداری که وحی ما را نابود کنی.
بالاخره، زینب کبری در طول مدت زندگی و پس از حرکت از شام در مسیر راه و در مدینه نقش بسیار مهمی را در تبیین اهداف نهضت عاشورا و افشای جریان ضد دینی بنی امیه و تاثیر گسترده ای در روشن شدن افکار عمومی جامعه و تزلزل در ارکان حکومت و سقوط تدریجی آن داشت. (32)


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:46 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

* احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر

قال الامام الحسین (علیه السلام):«إنّی لَم اَخرُج اَشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنّما خَرجت لطَلَب الإصلاح فی امه جدی (ص) أریدأن آمرَ بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیرَسیره جدی و ابی علی بن علی بن ابیطالب»(33)؛
امام حسین (علیه السلام ) هنگام حرکت از مدینه به سوی مکّه وصیتنامه ای نوشت و به بردارش « ابیطالب محمد حنفیه تحویل داد؛ در این وصیتنامه پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر بیان نمود و فرمود:
«من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم، بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنّت و قانون جدم رسول خدا و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب است.
رسالت و ماهیت اصلی قیام و نهضت امام حسین (علیه السلام ) در مقابله با حکومت ظالمانه معاویه و خلافت فاسد یزید، تحقّق و اقامه فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر است. در واقع قیام برای از بین بردن بزرگترین منکر که همان حکومت شیطانی بنی امیه که ریشه همه پلیدی ها و ناهنجاری ها در جامعه آن روز بود و شکل دهی بزرگترین معروف، یعنی تحقّق مدیریت دینی در چارچوب مبانی ارزشی اسلام که ریشه همه فضایل وارزش ها می باشد.
امام حسین (علیه السلام ) در شرایطی که از یک طرف، نظام سراپا فاسد بنی امیه با تحریف و تخریب اساس اسلام، زندگی مردم و حیات معنوی جامعه را در خطر نابودی قرار داده بود و از طرفی دیگر مردم در غفلت و بی تفاوتی فرو رفته بودند و در برابر رژیم فاسد، کوچکترین حساسیتی نشان نمی دادند، دست به قیام زد و بابیان خطبه های خود رژیم فاسد را افشاءکرد و سرانجام با استقبال از شهادت، شجره خبیثه بنی امیه را متزلزل وزمینه سقوط آن را فراهم کرد. (3)
بنابراین، از اساسی ترین درس ها و پیام های حماسه عاشورا، عمل و توجه به بنیادی ترین واجب اجتماعی یعنی تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که براساس متون و آموزه های دینی مهمترین و زیر بنایی ترین واجب می باشد.
امام باقر (علیه السلام )در فرمایشی تحقق عینی همه واجبات را متوقف بر اجرای این فریضه الهی می داند؛ آنجا که می فرماید:
إِنَّ الْأَمرَ بِالْمعرُوف و النَّهی عنِ الْمنْکَرِ سبِیلُ الْأَنْبِیاء ومنْهاج الصلَحاه فَرِیضَهٌ عظیمهٌ بِها تُقَام الْفَرَائض وتَأْمنُ الْمذَاهب و تَحلُّ الْمکَاسب و تُرَد الْمظَالم و تُعمرُ الْأَرض و ینْتَصف منَ الْأَعداء ویستَقیم الْأَمر»(34)
امر به معروف و نهی از منکر راه انبیاءو روش صالحان است. فریضه بزرگی که تحقّق دیگر فرائض بستگی به آن
دارد، به وسیله آن راه ها امن می شود، کسب و کار حلال می گردد، ظلم و ستم ها جبران شده و زمین آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته می شود و همه امور در مسیر خود قرار می گیرد.

تشکیل حکومت اسلامی لازمه امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر به مفهوم وسیع و معنای صحیح و دقیق آن که عبارت از بسط عدل و داد وریشه کن ساختن ظلم و فساد است، مستلزم وجود حکومت اسلامی است و اگر امر به معروف و نهی از منکر به این معنا در جامعه اجرا نگردد و حکومتی بر پایه اسلام به وجود نیاید، طبیعی است که جای آن را اشرار خواهند گرفت و ستم گران بر جامعه تسلّط خواهند یافت.همان گونه که امیر مومنان(علیه السلام ) در آخرین وصیتش فرمود:
«و لا تَترُکوها الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکَر فیولّی علیکم أشرارکم فتَدعونَ فلا یستَجاب لکم »(35)؛
معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلّط می شوند سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمی گردد.

*اقامه نماز

نماز پایه اساسی (36)اسلام و ستون خیمه دین و یکی از مظاهر آشکار عرفان و معنویت است. امام حسین (علیه السلام) با همه سابقه ای که در طول عمر شریف خود در نماز و عبادت داشت به طوری که از امام سجاد (علیه السلام) روایت شده که فرمود: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند»(37). با این همه، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام ) در خواستی کرد و فرمود:
تَدفَعهم عنَّا الْعشیهَ لَعلَّنَا نُصلِّی لرَبنَا اللَّیلَهَ ونَدعوه ونَستَغْفرُه فَهویعلَم أَنِّی کُنْت قَد أُحب الصلَاهَ لَه وتلَاوهَ کتَابِه و کنزالدعاء و الاستغفار»؛ (38)
امشب را مهلت بگیر، امید است در این شب نماز گزارده و با خدا نیایش کنیم و از او آمرزش بخواهیم؛ چه اینکه او می داند که من براستی نماز و تلاوت قرآن و دعا و نیایش و استغفار را دوست دارم.
بعد از مهلت دادن دشمن و بعد از صحبت ها و اتمام حجت هایی که با اصحاب خودش کرد به خیمه خود برگشته، تمام آن شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرّع گذراند، چنانکه اصحاب آن حضرت نیز این چنین بودند.آنها در آن شب در جوار امام حسین(علیه السلام) همانند زنبور عسل شهد شیرین شهادت را مزمزه و نام خدا را در حال رکوع و سجود و قیام و قعود زمزمه می کردند.(39)
در ظهر عاشورا که تنور جنگ به شدت گرم و درگیری و نبرد به نهایت درجه حدت رسیده بود، هنگامی که ابوثمامه صاعدی دخول ظهر را به امام (علیه السلام) خبر داد، امام فرمود:«ذکرت الصلاه جعلک الله من المصلین نعم هذا أول وقتها ثم قال سلوهم أن یکفوا عنا حتى تصلی»؛ نماز را به یادمان آوردی، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد، بله اکنون اول وقت نماز است از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بردارند تا نمازمان را بخوانیم. (40) و چون آنها حاضر به تعطیل کردن جنگ نشدند امام (علیه السلام) در حالی که مسافر بود و امکان نماز فرادی در مکان دیگری بود در جهت اهتمام به امر جماعت با انتخاب افرادی به عنوان نگهبان نماز جماعت را برپا کردند. در میان اصحاب، سعید بن عبدالله حنفی و زهیر بن قین پاسداری از جان امام (علیه السلام) را عهده دار شدند و در نهایت این دو شهید، فدای نماز شدند.
این نماز عاشقانه و عارفانه سه خصوصیت برجسته داشت:
الف. جماعت.
ب. اول وقت بودن.
ج. علنی بودن.
از دیگر جلوه های اقامه و برپایی نماز در حماسه عاشورا، تهجد شبانه دخت علی مرتضی، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها ) بود؛ آنجا که امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند که من شاهد بودم عمه ام شب یازدهم نماز نافله شب را نشسته بجا آوردند.»
بنابراین، از درس ها و پیام های عملی حادثه جاودانه کربلا، توجه و عنایت خاصه امام حسین (علیه السلام ) ویاران با وفایش به اصیل ترین ارتباط بین انسان و خدا و مهم ترین عبادت انسان ساز یعنی توجه به نماز است.
عموم مسلمانان به ویژه شیعیان باید با سرمشق از این مکتب حیات بخش، این فریضه بزرگ را به بهترین وجه اقامه و برپا کنند.
پیام دیگری که از عملکرد امام (علیه السلام ) درباره نماز استفاده می شود، این است که رسالت و مسئولیت مهم رهبری و حکومت دینی، حاکمیت فرهنگ نماز در جامعه و به تعبیر قرآن، اقامه نماز است که به معنای ایستادگی بخشیدن به نماز است؛ چه اینکه قرآن کریم یکی از شاخصه های رهبری و حکومت دینی را اقامه و احیاء و گسترش فرهنگ نماز می داند، آنجا که می فرماید«الَّذینَ إِنْ مکَّنَّاهم فی الْأَرضِ أَقاموا الصلاه»یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت و تمکین دهیم نماز را برپا می دارند.(41)
نکته ای که شایان ذکر می باشد، این است که نماز خواندن یک تعبیر نارسای عرفی است. مکتبی که نماز را ستون دین می داند، دستورش نیز مطابق این آموزه است؛ از این رو، در آیات و روایات همواره سخن از اقامه نماز است، نه خواندن آن؛ زیرا ستون برپا کردنی است نه خواندنی ؛ لذا در زیارت امام حسین (علیه السلام )می خوانیم .«أشهد أنَّک قد أقَمت الصلاهَ »
اگر نماز برپا داشته نشود، همه اجزای دین فرو خواهد ریخت و اقامه نماز، به معرفت و خلوص و ادای آن درابتدای وقت است. (42)

* ایثار و از خود گذشتگی

ایثار و از خود گذشتگی، از سجایا و اخلاق نیکو و والای اهل بیت (علیهم السلام )بود. واز جلوه های برجسته عرفان و معنویت کربلا است.
اساس و شاکله حرکت امام حسین (علیه السلام ) و یاران باوفایش، ایثار و فداکاری است که به نمونه هایی ازمظاهراین صفت فاضله در حماسه عاشورا بسنده می کنیم:
الف. از چهره های ارزشمند و موثّر در حماسه خونین کربلا حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) بود که اوج فداکاری و از خود گذشتگی نسبت به دین و نهایت ادب را نسبت به رهبری را از خود نشان داد.
امام سجاد(علیه السلام) پیرامون ایثارگری او می فرماید:
«رحم اللهُ عمیِ العباس فَلَقد آثَرَ و أبلی و فَدی أخاه بِنَفسه حتّی قُطعت یداه »(43)خدا عمویم عباس را رحمت کند، او ایثار کرد و مورد آزمایش قرار گرفت و خود را فدای برادرش حسین نمود تا هر دو دستش قطع شد. نقطه اوج ایثارگری و ادب، آن وقت بود که قمر بنی هاشم با لب تشنه بر لب آب رسید، وقتی خواست آب بنوشد به یاد تشنگی برادر و اهل بیت افتاد و آب نخورده، آن شعر معروف را خواند:
یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت أن تَکونی هذا حسین وارد المنونِ و تشربینَ بارد المعینِ تالله ما هذا فعالُ دینی
ای نفس !بعد از حسین خوار باشی و بعد از او زنده نباشی. این حسین است که بر مرگ وارد شده است ولی تو آب سرد و گوارا می آشامی.به خدا سوگند!این از عملکرد دین من نیست. (44)
ب. عرض ارادت هایی که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند، نگذاشتند کسی از بنی هاشم وارد میدان شود و بنی هاشم نیز تا زنده بودند، نگذاشتند آن حضرت وارد میدان شود.
ج. جانفشانی دو تن از یاران امام حسین (علیه السلام) در ظهر عاشورا جهت اقامه نماز که تن و جان خود را سپر بلای آن حضرت قرار دادند و به شرافت شهادت نایل آمدند و به بقیه شهدای سعید پیوستند.
د. همسر جناده بن کعب انصاری با آنکه شوهرش در حمله اول صبح عاشورا به شهادت رسیده بود
فرزند یازده ساله اش را تجهیز کرده، به میدان فرستاد و آن گاه که دشمن سر بریده فرزندش را به سوی اوپرت کرد، آن رابرداشته، بعد از پاک کردنش از خون، بر سر یکی از سربازان دشمن کوبید و او را کشت.(شاید کنایه از اینکه چیزی که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم)(45)

* احیای عزّت و کرامت

عزّتمداری و کرامت و شرافت انسانی از بزرگترین و اصل اصیل پیام حماسه جاودانه عاشوراست. پرهیز ازپستی و ذلّت، در سخنان آن حضرت موج می زند. ایشان هم در زمانی که بر اسب سوار بودند و می جنگیدند و هم وقتی که پایین قتلگاه زیر باران تیرها و نیزه ها قرار داشتند و هم در زمانی که سر مبارکشان بر بالای نیزه بود، شعارهایشان چنین بود:
«موت فی عزّ خیرٌ من حیاهٍ فی ذُلّ »مرگ در حالت عزّت، بهتر است از زندگی ذلیلانه.(46 )
«ألا و إن الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یأبى الله ذلک لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیه و نفوس أبیه من أن نؤثر طاعه اللئام على مصارع الکرام»؛
آگاه باشید که این ناپاک حرام زاده مرا فقط بین دو چیز متمرکز و مخیر ساخته است :یا با شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلّت بپوشم و با بزید بیعت کنم، ولی ذلّت از ما دور است؛ زیرا خدا و رسولش و مومنان و دامن های پاکی که ما را پرورانده اند به ما رخصت پذیرش خواری نمی دهند.(47)
سالار شهیدان فصل تازه ای از معارف و اخلاق الهی را به روی جامعه بشری گشودند و عزّت و شرافت انسان را به او یادآور شدند و در خطبه ها و نامه ها و در سیرت و سنّت و در گفتار و کردار، هر یک از ظلم نمودن و ظلم پذیری را مطرود و پذیرش هر گونه ذلّتی را منافی با اسلام دانستند.

* توکل

یکی از پیام های توحیدی امام حسین (علیه السلام ) در واقعه عاشورا، عنایت و توجه ویژه به مقوله توکل برخدا بود. امام حسین (علیه السلام) در طول سفر کربلا، خدا را تنها تکیه گاه خویش می داند و همواره این مطلب توحیدی را اعلام می کند.
در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا، پس از نفرینی که درباره ناکثان عهد شکن کرد، به خداوند عرضه داشت«أنت ربنا علیک تَوکّلنا و إلیک أنبنا و إلیک المصیر »؛ خدایا تو پروردگارما هستی، بر تو توکّل ؛ می کنیم و به سوی تو باز می گردیم. در همان روز عاشورا دستش را به سوی آسمان بلند کرده، عرضه داشت:
«اللهم أنت ثقَتی فی کُلّ کَربٍ »
خدایا!در هر مصیبتی تکیه گاه من تو هستی. درموقع وداع با اهل بیت خود به آنان فرمود:
«واعلموا إنّ الله تعالی حامیکُم و حافظُکم و سینجِیکُم من شرّ الأعداء و یجعلُ عاقبه أمرِکُم إلی خیر »
بدانید ؛ که خدا حامی و حافظ شماست و به زودی شما را از شرّ دشمنان نجات می دهد و عاقبت کار شما را خیر می گرداند.
در واپسین لحظات عمر شریف خود وقتی که سر بر بالین شهادت گذاشت، در مناجات خود با قاضی الحاجات عرضه داشت:
«اللهم متعالی المکان، عظیم الجبروت. ..أستعینُ بِک ضَعیفاً و أتوکّلُ علیک کافیاً »ای خدای بلند مرتبه و ؛ دارای قدرت و جبروت. ..در حالی که ضعیفم از تو کمک می خواهم و بر تو توکّل می کنم و همین مرا
کافیست. (48)

*صبر و شکیبایی

یکی دیگر از جلوه های معنوی و اخلاقی فاجعه کربلا صبر و شکیبایی بر مصایب بود. بیشترین تجلی این فضیلت اخلاقی در بانوی کربلا، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها )تبلور پیدا کرده بود به طوری که با صبرخویش عقلای عالم را مبهوت و متحیر نمود. و ملقّب به «امه المصائب »گردید. امام حسین (علیه السلام )بارها اهل بیت و اصحاب خود را سفارش می کردند که در مقابل قضای الهی صبر کنند و تسلیم باشند.
در روز عاشورا خطاب به عموزادگان و اهل بیت خود فرمود:«صبراً یا بنی عمومتی، صبراً یا اهل بیتی»، چنانکه به اصحاب خودش نیز فرمود، «چنانکه به اصحاب خودش نیز فرمود، «صبراً بنی الکرام... »یعنی چون شما از خاندان کرامت هستید، باید صبرکنید. به خاطرالقای همین روحیه است که زینب کبری (سلام الله علیها) در مجلس ابن زیاد می فرماید: هرچه دیدم زیبا و گوارا بود:«ما رأیته الا جمیلاً »(49)
سید الشهدا(علیه السلام)قرار گرفت.

*کربلا کانون ادب

حماسه خونین کربلا، ادبستان و کانون ادب و حیا بود و این دو صفت بارز انسانیت را به تمام جهانیان آموخت. همه اصحاب و یاران امام حسین (علیه السلام )باادب بودند ولی در برخی از آنها، تجلّی و ظهور و نمود بیشتر و کاملتری داشت.
ادب حضرت ابو الفضل العباس(علیه السلام)
در ادب آن جناب همین کافی است که هیچ گاه بدون اذن امام حسین (علیه السلام )نزد او نمی نشست و مانند بنده ای کنار مولای خود بود و اوامر و نواهی آن جناب را اطاعت می نمود و هرگاه اورا صدا می زد می فرمود:« یا ابا عبدالله »، « یابن رسول الله »، « یا سیدی »و در تمام عمر هیچ گاه امام حسین (علیه السلام ) را برادرصدا نزد مگر روز عاشورا، هنگامی که براثر ضربت عمود آهنین از اسب به زمین افتاد، استغاثه به حضرت
کرده، خطاب برادر نمود. و نقل می کنند : جهتش این بود که در آن ساعت فاطمه زهرا (سلام الله علیها )را مشاهده نمود که به او خطاب فرمودند:« ولدی عباس »(50)
ادب علی اکبر(علیه السلام)
جوان رشید کربلا، حضرت علی اکبر در مقام اظهار ادب نسبت به مولای خود و رعایت احترام پدر صوری و معنوی، نمونه و الگوی جوانان است. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حد اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته اند و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا(ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنندوعلی اکبر نسخه برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت؛ زیرا به طوری که در تواریخ می نویسند : علی اکبر هیچ وقت بدون اجازه پدر در حضور ننشست و همیشه مانند بنده ای ذلیل بود. فقط موقعی که از اسب افتاد و امام (علیه السلام)بالای سرش آمد، چون قدرت حرکت نداشت خوابیده بود.
ادب حرّ بن یزید ریاحی
از دیگر شخصیت های مورد توجه عاشورا، حرّ بن یزید ریاحی است که به دستور ابن زیاد با هزار سوار در مسیر حرکت امام به سوی عراق قرار گرفت و راه را بر حضرت بست؛ ولی بعد متنبه شد و در ردیف یاران سید الشهدا(علیه السلام) قرار گرفت.
توجه به چگونگی تنبه و بازگشت حرّ به پیشگاه اباعبدالله الحسین (علیه السلام ) خالی از لطف نیست و باید به کتاب های مقاتل مراجعه شود؛ ولی آنچه لازم است، موفقیت و تنبه اوست که شاید بتوان گفت جهتش، همان « حفظ ادب » نسبت به مقام والای سید الشهدا(علیه السلام)باشد:
یکی، در اولین برخورد با حضرت در مسیر عراق که حاضر نشد با سپاه خود نماز بخواند، بلکه به حضرت اقتدا نمود.
مورد دیگر آن جا که چون حضرت می خواست با همراهانش به مدینه بازگردد و حرّ مانع شد، حضرت فرمود:
«نکَلَتک أُمهک، ما تُرید »مادرت به عزایت بنشیند، چه می خواهی؟ وی در جواب گفت:
«... واللهِ مالی إلی ذکرِ اُمک من سبیلٍ إلاّ بأحسنِ ما نَقدر علیه. ..»
به خدا قسم، به یاد کردن مادرت راهی ندارم ؛
جز به نیکوتر از آن که بر آن قدرت دارم.
پر واضح و روشن است که اگر حیا و ادب که دو صفت بارز انسانیت است در قلب هر مسلمانی باشد، باعث نجاتش خواهد بود. (51)

* عشق و محبت

کربلا مدرسه عشق بود و امام حسین (علیه السلام)آموزگار عشق و اصحاب و یاران، شاگردان مشهد عشق بودند که درس عشق را همراه با حماسه به سالکان مشرب عشق و محبت آموختند.
آری، نخستین آموزگاری که عشق را در مدرسه عالم آفرینش تفسیر کرد و راه و رسم عاشقی را به عالمان و عاقلان آموخت کسی جز حسین بن علی (علیهما السلام ) نبود.او رازهای ژرف و شگرف و شگفت عشق را درکربلا و در روز عاشورا معنا کرد و پرده از راز عشق برداشت. عشقی که امام حسین (علیه السلام ) از آن سخن می گوید و معلم و آموزگار آن است، عشق حماسی است. اصحاب عاشق و یاران عارف امام گوی سعادت را از دیگران ربوده، در عشقبازی نسبت به محبوب حقیقی از تمام عشّاق عالَم جلو افتادند.
چیزی که امام حسین (علیه السلام ) را وادار کرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، اسیر الکربات گردد وهر مصیبت و اندوهی را تحمل کند، فقط عشق به خدای متعال بود و این عشق چیزی نبود که ناگهان در حادثه کربلا پیدا شده باشد بلکه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثه عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و اردات بود. مناجات هایی که از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است.
عشّاق کربلا در کلام امیرالمومنین(علیه السلام)
امیر المومنین(علیه السلام) نزدیک به یک ربع قرن قبل از حادثه عاشورا هنگام عبور از کربلا در حالی که با انگشت دستش نقطه به نقطه سرزمین کربلا را نشان می داد، خطاب به یاران و همراهان خود می فرمود:
«مناخُ رِکابٍ و مصارِع عشّاق شهداه لا یسبِقُهم من قَبلَهم و لا یلحقُهم من کان قَبلَهم »؛ اینجا (کربلا )اقامتگاه شتران و اسبان(کاروان اهل بیت ) و قتلگاه عاشقان شهدایی است که در فضیلت کسی قبل از آنها نبوده است و بعد از ایشان هم کسی به آنها ملحق نمی شود.(52)
طبق این گفتار امیر بیان همه کسانی که در صحنه نبرد عاشورا در جبهه حق و توحید پیکار می کردند وشمشیر ایمان و عرفان بر فرق عصیان و طغیان می کوبیدند، عاشق خداوند بودند و امام حسین (علیه السلام ) سردار سپاه عشق بود که درس عشق و عاشقی به پروردگار را به لشکر خود می آموخت.
نکته لطیف و ظریفی که از حماسه عاشقانه عاشورا در می یابیم این است که تا عاشق نشوی شهید نمی گردی.مؤید این مطلب سخن امیر المومنین(علیه السلام) است که فرمود: « مصارع عشّاق شهداء »و شهادت را به عنوان وصف برای عشق ذکر نمود. پس شهیدان عاشقانی هستند که جز معشوق از هیچ چیز و کس دیگرنمی گیرند و نمی خواهند.
همچنین از حماسه حسینی می آموزیم که عشق را باید در میدان حماسه و عرفان آموخت نه در مدرسه و نه از طریق کتاب و دفتر!
پرسید یکی که عاشقی چیست؟ گفتا که چو شوی بدانی
(مولانا)

انقلاب خمینی جلوه ای از عشق حسینی

هنر سلسله جنبان عاشقان انقلاب اسلامی، امام راحل (قدس سره )این بود که از درس عشق کربلا حرفی آموخت و مشتاقان این مرز و بوم را با همان درس آشنا نمود.همان یک حرف از آن درس بود که به ایران اسلامی آن توانایی و قدرت را داد که توانست یک تنه در برابر تمام بیگانگان بایستد و نه تنها رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را که یکی از سنگ اندازان نهضت رسول الله بود به آتش خشم و قهر الهی گرفتار کند، بلکه توانست از دام صدام که از جمله صدها دام استکبار بود، نجات پیدا کند.
هر انسان مطلع و با خبر از حوادث و جریانات جنگ خواه مسئول، خواه غیر مسئول تصدیق می کند که گرداننده ی اصلی و محرّک و مشوق محوری ایران اسلامی در جنگ نابرابر با استکبار جهانی که حزب بعث عامل بی اراده آنان بود، عشق حسینی و شور عاشورایی بود.
نامگذاری تیپ ها، لشکرها، گردان ها و عملیات ها به اسم امام حسین(علیه السلام) فرزندان و اصحاب او ویا به اسم کربلا، عاشورا، محرّم، تاسوعاو...شاهدی کوچک بر این مدعاست.(53)

*حرّیت و آزادگی

«ویحکُم یا شیعهَ آلِ أَبِی سفْیانَ إِنْ لَم یکُنْ لَکُم دینٌ و کُنْتُم لَا تَخَافُونَ الْمعاد فَکُونُوا أَحرَاراً فی دنْیاکُم هذه ارجِعوا إِلَى أَحسابِکُم إن کُنْتُم عربا کَما تزعمون...»(54)
خوارزمی در مقتلش می گوید : حسین بن علی (علیهما السلام) حملات پی در پی و جنگ سختی می نمود و در هر حمله گروهی از دشمن رابه خاک وخون می کشید، یکباره دشمن تصمیم گرفت که با وارد ساختن ضربه روحی آن حضرت را از کار بیندازد و لذا در میان او و خیمه ها حائل گردید و حمله به سوی خیمه ها را آغاز نمود، در اینجا بود که امام(علیه السلام) با صدای بلند فریاد نمود:
یا شیعه آل ابی سفیان. ..؛ ای پیروان خاندان ابوسفیان !اگر دین ندارید و از روز جزا نمی هراسید، حداقل در زندگی آزاد مرد باشید، آزاد اندیش و آزاد منش باشید و اگر خود را عرب می پندارید، به نیاکان خود بیندیشید و شرف انسانی خود را حفظ کنید.»
این سخن سالار شهیدان گرچه به ظاهر یک خطابه اختصاصی است که در روز عاشورا آنگاه که مردم کوفه ناجوانمردانه حمله به سوی خیمه ها را آغاز نمودند، مورد خطاب قرار داده است؛ ولی در واقع یک پیام عمومی و یک منشور جهانی است از قتلگاه کربلا به همه جهانیان و در همه زمان ها که:
مردم دنیا اگر معتقد و پایبند به قوانین الهی و دستورات آسمانی نباشند لااقل باید حدود ملیت خویش را مراعات و به اصطلاح تابع قوانین بین المللی باشند.(55)
درس آزادگی نشانه آن است که جنبه انسانی کربلا همچنان محفوظ است و اگر کسی به مبدأ و معاد معتقد نبود، به اصل حریت و آزادگی بشر اعتقاد دارد و کربلا معلّم و آموزگار حریت جوامع بشری است و نشانگر این است که هیچ انسانی و لو ملحد باشد بی نیاز از رهنمودهای عاشورا نیست.

نتیجه

پس، حماسه جاودانه عاشورا، حماسه ایست در پهنه ی زمین و گستره زمان و جریانی است فرا تاریخی واقیانوس عظیمی از معارف و حقایق تابناکی است که نیازمند غواصی محقّقان و پژوهشگران است.رهنمودها و پیام های این حماسه عظیم، مخصوص مکتب و گروه خاصی نیست؛ بلکه در تمامی ابعاد وشئون زندگی جوامع بشری روشنایی داده و حیات بخش می باشد؛ لذا نباید فقط به نقل تاریخ عاشورا وعزاداری بر مصائب بسنده کرد، بلکه باید با سرمشق گرفتن از پیام های نهضت عاشورا، آرمان های حسینی را زنده کرده و فرهنگ عاشورایی را در جامعه تحقّق عینی ببخشیم.
والسلام علی من اتّبع الهدی قوله سبحانه: إنّا لا نضیع أجر من أحسن عملاً

پی نوشت ها :

1. فاطر/ 43.
2. شکوفایی عقل در نهضت حسینی، ص 83.
3. بحارالأنوار، ج 43، ص 261 ؛ صحیح ترمذی، ج 2، ص 307، ح 3776 ؛ کنز العمال، ج 6، ص 221 ؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 177(به نقل از فضائل الخمسه).
4. انبیاء/ 107.
5. سباء/ 28.
6. بقره/ 195.
7. لمعات الحسین، ص 52.
8. اللهوف، ص 100.
9. بحار الأنوار، ج 44، ص 325 ؛ اللهوف، ص 23 ؛ مثیر الأحزان، ص 24
10.اللهوف، ص 42 ؛ مثیر الأحزان، ص 10 ؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 185.
11.نهایه الأرب، ج 20، ص 417.
12-بیانات آیت الله جوادی آملی، کیهان 1 /10 /1388،ص 13 .
13. بحار الأنوار، ج 6، ص 154 ؛ معانی الإخبار، ص 288.
14. بحار الأنوار، ج 44، ص 191 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
15.موسوعه کلمات الحسین، ص 356.
16. بحارالأنوار، ج 44، ص 192 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
17. نفس المهموم، ص 139 ؛ معالی السبطین، ص 211.
18. بحارالأنوار، ج 45، ص 40 ؛ المناقب، ج 4، ص 108.
19. آل عمران/ 169.
20. بقره/ 154.
21. امام حسین(علیه السلام)شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، ص 135.
22. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، صص 107 و 108 (با تصرّف و تلخیص)
23. تحف العقول، ص239.
24. فرازهایی از پیام تاریخی امام امت به حوزه های علمیه.
25. ناسخ التواریخ، ج 3، ص 119 (به نقل از معارف عاشورا، ص 86.
26. موسوعه کلمات الحسین(ع)، ص 420 (به نقل از معارف عاشورا، ص 195.
27. نهایه الأرب، ج 20، ص 407.
28. معارف عاشورا، صص 111 و 119 (با تلخیص و تصرّف).
29. حدید/ 3.
30. معارف عاشورا، صص 167 و 176 (با تلخیص و تصرف).
31. تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا، صص 202 و 204 (با تلخیص و تصرف).
32. معارف عاشورا، ص 174
33. مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188.
34.معارف عاشورا، ص 66.
35.وسائل الشیعه، ج 16، ص 119.
36. بحارالأنوار، ج 42، ص 256.
37.کان یصلی فی الیوم و الیله ألف رکعه.بحارالأنوار، ج 44، ص 196.
38. بحارالأنوار، ج 44، ص 392.
39. لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد.اللهوف، ص 91.
40. بحارالأنوار، ج 45، ص 21.
41. معارف عاشورا، ص 146. (با تلخیص و تصرف).
42. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 221.
43. نفس المهموم، ص 205.
44. مقتل الحسین مقرّم، ص 336.
45. حماسه و عرفان، ص 246.
46. بحار الأنوار، ج 44، ص 191 ؛ المناقب، ج 4، ص 68.
47.اللهوف، ص 97.
48. حماسه و عرفان، صص 252.
49. حماسه و عرفان، ص 255.
50.سحاب رحمت، ص 507.
51. فروغ شهادت، ص 202.
52.بحار الانوار، ج 41، ص 295 ؛ تهذیب الاحکام، ج 6، ص 73.
53. حماسه و عرفان، صص 239 و 240.
54. مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33.
55.سخنان حسین بن علی، ص 261.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:38 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

حضرت قاسم بن الحسن (ع) از شهدای والا مقام عاشوراست . با آنکه در بهاران زندگی بود و در حدود سیزده سال از عمر شریفش گذشته بود، همتی بس بزرگ داشت. در عظمت روحی آن قهرمان نوجوان ، همین بس که در تعریف مرگ در راه حق و شهادت فرمود:« شهادت، شیرین تر از عسل است .» و در میدان اقدام و عمل نیز چون پروانه ای پاکباخته به دور شمع وجود امام حسین (ع) می چرخید و می گفت : تا زمانی که من زنده ام و شمشیر در دست دارم، عمویم هرگز کشته نخواهد شد.
با این حال، داستانی درباره ی قاسم (ع) مبنی بر عقد کنان ایشان با دختر امام حسین (ع) ساخته شده است که با هیچ توجیهی معقول به نظر نمی رسد و بیشتر به افسانه شبیه است تا به واقعیت.
برای اولین بار تنها در تصور ملا حسین کاشفی (متوفای 910 ق) است که این عروسی و عقدکنان برگزار می شود. پس از وی نیز فخر الدین طریحی (متوفای 1085 ق) این قصه را از فارسی به عربی ترجمه می کند [1] و از اینجا به بعد است که این قصه در میان عربها نیز شهرت می یابد و کشورها و شهرهای شیعه نشین را یکی پس از دیگری در می نوردد و بر سر زبانها می افتد.
اما امروزه دیگر برای همگان روشن است که این داستان بی اساس و ساختگی است؛ پس ما نیز نیازی به بحث و بررسی نمی بینیم و تنها به نقل دیدگاه چند دانشمند شیعی در این باره بسنده می کنیم :
1- حاج میرزا حسین نوری طبرسی( 1320- 1245ق) معروف به « محدث نوری » و « خاتمة المحدثین » می نویسد : از آن رقم اخبار موهونی که علما از آن روی گردانده اند ، یکی هم قصه ی عروسی قاسم است که قبل از روضه ی کاشفی در هیچ کتابی دیده نشده. از عصر شیخ مفید تا آن عصر که بحمدالله مؤلفات اخبار ایشان (کتابهایی که توسط علمای شیعه در اخبار و احادیث نوشته شده) در هر طبقه، فعلا موجود است و ابداً اسمی از آن (قصه ی عروسی قاسم) در آن کتابها برده نشده است. [2]
چگونه می شود قضیه ای به این عظمت و آشکارا ، محقق باشد و به نظر تمام این جماعت علما نرسیده باشد حتی مثل ابن شهرآشوب که تصریح کرده اند که هزار جلد کتاب مناقب نزد او بود؟!
مرحوم محدث نوری سخنی نیز درباره ی حجله ی قاسم دارد، حجله ای بی اساس که در زمان قاجاریه ساخته بودند، که برای تکمیل سخن جا دارد آورده شود : جوان ناکام، قاسم (ع) را آن همه درباره ی تاریخ زندگانیش ظلم کردند، بس نبود که حال او را از جوار عم اکرم و سایر اعمام و عمو زادگان و برادران بیرون بردند؟! ای احمق کذاب، حال که این ظلم را به آن شهید مظلوم کردی، پس محل دفنش را معلوم کن که در آنجا زیارتش کنند؛ مثل بسیاری از مکانها که نسبت دهند به بزرگان و اصلا، اصلی ندارد ... به هر حال این کذاب بی شرم کاش جایی را معین می کرد که اگر از او بپرسند که قبر آن مظلوم کجاست، نشان دهد. سبحان الله! حضرت با دست مبارک، جسد پاره پاره ی قاسم را در بغل می گیرد و می آورد پهلوی جسد علی اکبر می گذارد. همراه باقی شهدای اهل بیت در یک خیمه جای می دهد و شیخ مفید در ارشاد می فرماید: همه ی شهدای اهل بیت در شهادتگاه امام حسین (ع) و زیر پای آن حضرت، دفن شده اند... مگر عباس بن علی (ع) که جدا از شهدای بنی هاشم دفن شده است. با این حال، این بی انصاف آن جسد شریف را [درخیالش] برداشته، نمی دانم به کجا برده؟ برای چه برده؟ آن مظلوم با او چه کرده بود که با او چنین کرده؟ و احمق تر از او کسانی هستند که این اراجیف می خوانند و ابدا ملتفت نیستند. و علاوه بر آنکه در آن محضر انور، به آواز بلند چنین دروغ مستهجن می گویند، غالبا معتقدند که این کلمات از اجزای زیارت است و این خود بدعتی است در دین، و خیانتی است در شریعت حضرت محمد (ص).[3]
2- متفکر شهید استاد مرتضی مطهری می گوید : در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خود را خواند و باعجله هم خواند؛ حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند، و تا امام این دو رکعت نماز را خواند این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد، از پا درآمدند. مجالی برای نماز خواندن به اینها نمی دادند؛ ولی گفته اند: در همان وقت امام فرمود: حجله ی عروسی را بیندازید! من می خواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در اینجا، لااقل شبیه آن هم که شده، ببینم؛ من آرزو دارم. آرزو را که نمی شود به گور برد!
در صورتی که این در هیچ یک از کتابهای تاریخی معتبر نیست و اصل قضیه صد درصد دروغ است . [4]
3- ذبیح الله محلاتی عسکری ، نویسنده ی تاریخ سامرا و ریاحین الشریعه ، می نویسد : چندان که کتابهای معتبر و روایتهای قابل اعتماد را سیر کردم، اثر و اطلاعی از این عروسی به دست نیاوردم و این مطلب در آثار مثبته و کتب معتبره وجود ندارد و شکی نیست که فاطمه بنت الحسین، زوجه ی حسن مثنی بود و شوهرش در کربلا حاضر بود. چگونه ممکن است این نقل اصلی داشته باشد، حال آنکه در کربلا دختر دیگری، به نام فاطمه، از امام حسین علیه السلام نبوده است. [5]
4- عبدالرزاق موسوی مقرم می نویسد: هر چه در عروسی قاسم می گویند، نادرست است؛ چرا که قاسم به سن بلوغ نرسیده بود و هرگز نص صحیحی نیز در این باره از مورخان وارد نشده است. اما شیخ فخر الدین طریحی با آن عظمت و جلالت در علم، امکان ندارد که چنین داستانی را نوشته باشد و بر کسی روا نیست که در حق او این خرافه را تصور کند. در کتاب او، منتخب، دست برده اند و این افسانه را داخل آن کرده اند؛ طریحی آن کس را هیچ وقت نخواهد بخشید. [6]
پژوهشگران زیادی عروسی قاسم را رد کرده اند ، که ما به دلیل اطناب سخن نام آنها را ذکر نمی کنیم .

پی نوشتها

1- المنتخب للطریحی، صص 374 -373 ، نجف، الحیدریه، 1379 ق
2- لؤلؤ و مرجان، ص 101- 100
3- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امیرکبیر ، ص 184
4- حماسه ی حسینی، ج 1، ص 28
5- فرسان الهیجاء، ذبیح الله محلاتی، ج 2، ص 31
6- مقتل الحسین علیه السلام للمقرم، ص 264


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:35 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

از سکینه، دختر حسین (ع)، نقل شده است که گفت: یک شب مهتابی بود که در وسط خیمه نشسته بودم. از پشت خیمه صدای گریه شنیدم. با ترس از اینکه زنان چیزی بفهمند، از خیمه خارج شدم؛ در حالی که با خودم می گفتم، نباید خبر خیری باشد. آهسته آمدم تا پدرم را دیدم که در میان اصحابش نشسته بود و در حالی که گریه می کرد، شنیدم که می گوید:« ای قوم من، شما برای این به اینجا آمدید که می دانستید من به سوی قومی می روم که با من با دل و زبان بیعت کرده اند. اما اینک کار دگرگون شده است. شیطان آنها را گمراه کرده و آنها خدا را فراموش کرده اند و اکنون جز کشتن من قصدی ندارند. من نمی خواهم کسی ناخواسته همراه من کشته شود. هر کس از شما که نمی خواهد با من همراه باشد، می تواند برگردد. هنوز وقت نگذشته و راه باز است و سیاهی شب همه جا را گسترده است و شما می توانید برگردید...» هنوز حرف پدرم تمام نشده بود که اصحابش پراکنده شدند. چندنفر چندنفر شروع به رفتن کردند و از آنها جز هفتاد و یک نفر نماند. به پدرم نگاه کردم، دیدم که سرش را پایین انداخته است. گریه راه نفسم را گرفت و ترسیدم که پدرم صدای گریه ی مرا بشنود. هرطور بود جلوی گریه ام را گرفتم و دستم را به سوی آسمان بلند کردم و گفتم:« خدایا، همان طور که آنها ما را واگذاشتند، تو نیز آنها را واگذار و دعایشان را مستجاب نکن و فقر را بر آنها مسلط گردان و شفاعت جدم را روز قیامت، نصیب آنها نگردان...» [1]
یکی از این نویسندگان، برای اینکه سخن خود را معتبر نشان دهد، در ادامه ی این خبر می افزاید:
در ناسخ التواریخ از مروج الذهب نقل نموده که لشگر حسین علیه السلام هزار سوار و صد پیاده بودند و تواند شد که از این جماعت که به جای مانده بودند، در شب عاشورا یکباره متفرق شدند و افزون از هفتاد و دو تن کسی بجای نماند. بالجمله سکینه خاتون فرمود، پس برگشتم بسوی خیمه در حالتی که اشک از دیده های من می ریخت. عمه ام ام کلثوم مرا دید. فرمود تو را چه می شود؟ چون قصه را برای او نقل نمودم، صحیحه کشید و فریاد برآورد: و اجداه، و اعلیاه، و احسیناه، و اقلة ناصراه. پس فرمود: این الخلاص من الاعداء لیت هم یقنعون بالفداء. کجا و چگونه ما از دست دشمنها خلاص خواهیم شد؟ ای کاش به عوض راضی می شدند و مرا به جای برادرم می کشتند [!] و مکشوف باد که این خبر را در اسرار الشهادة و مهیج الحزان و مخزن البکاء نیز از نور العین نقل کرده اند.
برای روشن تر شدن مطلب، ناچاریم نکات چندی را در اینجا یادآور شویم:
1- در این خبر تنها کتاب قابل اعتنایی که نام برده شده، مروج الذهب، نوشته ی مورخ نامدار ابوالحسن مسعودی است ، که با مراجعه به آن ملاحظه می فرمایید در عبارت مسعودی، هرگز سخنی از شب عاشورا نیست . بلکه از زمانی گزارش می دهد که امام حسین (ع) می خواست به سوی کربلا رود. از این گذشته، تعداد همراهان حضرتش در این عبارت پانصد سواره و حدود صد پیاده گفته شده است، نه هزار سواره و صد پیاده که تحریفگران گفته اند و از پیش خود بر تخمین مسعودی افزوده اند.
2- از عبارت اشرف الواعظین، نویسنده ی جواهر الکلام فی سوانح الایام فهمیده می شود که تحریف عبارت مسعودی را ، نخست نویسنده ی ناسخ التواریخ انجام داده و سپس با آن برداشت صد درصد نادرست (پراکنده شدن انصار امام حسین علیه السلام در شب عاشورا) به کتابهای دیگری راه یافته و مشهور شده است. حال باید دید ناسخ التواریخ چگونه کتابی است و نویسنده ی آن چه کسی بوده است؟ آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار در چندین جا از ناسخ التواریخ، جلدهای قاجاریه، سخنانی نقل می کند که نشانگر این معناست که لسان الملک محمد تقی سپهر فردی نالایق بوده است . [2]
شهید مطهری در این مورد می گوید:« تنها صاحب ناسخ التواریخ این اشتباه تاریخی را کرده و نوشته است، وقتی امام حسین در شب عاشورا برای اصحاب خود صحبت کرد، عده ای از آنان از سیاهی شب استفاده کرده و رفتند؛ ولی این مطلب را هیچ تاریخی تأیید نمی کند. تنها اشتباه صاحب ناسخ است و غیر از او هیچ کس چنین اشتباهی نکرده است. و قطعا در شب عاشورا هیچ کدام از اصحاب اباعبدالله (ع) نرفتند و نشان دادند که در میان ما، غش دار و آنکه نقطه ی ضعفی داشته باشد، وجود ندارد.» [3]
3- اگر آن چنان که این خبر ساختگی می گوید: اصحاب امام حسین (ع) از دور حضرتش پراکنده می شدند و از خود بی وفایی نشان می دادند، بی گمان تبلیغاتچی های بنی امیه آن را در بوق و کرنا می کردند ؛ در حالی که می بینیم هرگز در کتب قدیمی، حتی در کتبی که هواداران بنی امیه نوشته اند، خبری از این خبر ساختگی نیست. استاد مطهری می گوید:« اگر در روز عاشورا یکی از اصحاب امام حسین، ضعف نشان می داد و به لشکر دشمن که نیرومندتر بود، ملحق می شد و خودش را به اصطلاح از خطر نجات می داد و در پناه آنها می رفت، برای امام حسین (ع) نقص بود. اما برعکس، از دشمن به سوی خود آوردند. دشمنی را که در امنیت بود، بسوی خود آورده و در معرض خطر قرار دادند ؛ یعنی خودشان آمدند . اما از کانون خطر
اینها، یک نفرهم به آن مأمن نرفت. اگر حسین (ع) قبلا آن غربالها و اعلام خطرها را نکرده بود، از این حادثه ها خیلی پیش می آمد. یک وقت می دیدی نیمی از جمعیت رفتند و بعد هم، العیاذ بالله، بر ضد حسین(ع) تبلیغ می کردند. چون آن کسی که می رود، نمی گوید من ضعیف الایمانم، من می ترسیدم؛ بلکه برای خود توجیهی درست می کند، دروغی می سازد که ما اگر تشخیص می دادیم راه حق همین است ، رضای خدا در این است، این کار را می کردیم. خیر، ما تشخیص دادیم که حق با این طرف است. قهراً برای خود منطق هم می سازند. ولی چنین چیزی نشد، و این یکی از بزرگترین افتخارات حسین (ع) است.» [4]
4- هیچ یک از کتابهای نور العین، اسرار الشهاده، مهیج الاحزان، مخزن البکاء که نقل کنندگان خبر پراکنده شدن انصار امام حسین (ع) در شب عاشورا را به آنها استناد کرده اند، اعتبار ندارد و بی اعتباری هر کدام در میان پژوهشگران تاریخ اسلامی، روشن تر از آفتاب است. [5]

پی نوشتها

1- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امبرکبیر ، ص 170
2- امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، بیشتر صفحات، بویژه ص 335 ، چاپ جامعه ی مدرسین، قم، 1363 ش
3- حماسه ی حسینی، شهید مطهری ، ج 2، ص 111
4- سیری در سیره ی ائمه ی اطهار (ع)، شهید مطهری، ص 104 ، چاپ اول
5- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سر دری، انتشارات امیر کبیر، ص172


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:31 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

پاسخ این پرسش با توجه به منابع معتبر، مثبت نیست و منابع مورد اعتماد، هرگز چنین اجازه ای را به محقق نمی دهد که بگوید: مادر علی بن اکبر در کربلا حضور داشت. حتی برخی از نویسندگان سختکوشی که گویی تمایل زیادی به این کار داشته اند و دلشان می خواسته به هر نحو جواب مثبتی به این سؤال بدهند، هیچ گاه توفیق این کار را نیافته اند و پس از تتبع فراوان ناچار شده اند به نوعی ازکنار قضیه بگذرند . یکی از نویسندگانی که در تاریخ زندگانی حضرت علی اکبر (ع) کار چشم گیری کرده است ، بزرگترین واعظ و عالم شهر سردرود در نیم قرن گذشته است، که با نام شیخ محمد حسن سردرودی ، متخلص به « موالی» نامیده می شود. [1] ایشان کتاب مفصلی را با عنوان الاثر الجدید فی تاریخ علی بن الحسین الشهید در حدود دویست صفحه ی رحلی و با خط ریز نوشته اند که نسخه ای از آن به خط خود نویسنده، در کتابخانه ی راقم این سطور موجود است . به هر حال ایشان با این وسعت کار و گستردگی تلاش درجایی از آن کتاب می نویسد: بودن مادرعلی اکبر (ع) درکربلا مورد اختلاف است؛برخی او را در کربلا شاهد دانسته و موضوع خداحافظی علی اکبر را با مادر مفصل نگاشته اند، و جمعی بر این عقیده اند که قبل از واقعه ی کربلا فوت کرده و بنابراین حدود چهل سال و کسری بیشتر عمر نکرده و یکی از تأثرات حضرت حسین (ع) را فقدان مادر علی اکبر می دانند و صاحب منتهی الآمال [شیخ عباس قمی] در آن کتاب گوید: و اما والده ی آن جناب در کربلا بود یا نبود؟ ظاهر آن است که نبوده و در کتب معتبره چیزی در این باب نیافتم و ما این موضوع را در باب شهادت علی اکبر (ع) ، تکرار خواهیم کرد. [2]
و در آنجا چنین تکرار می کند و می نویسد:« اما مادر علی اکبر جناب لیلی، درکتب قدمای ارباب مقاتل، نامی از او در کربلا نبرده اند ولی در کتب متأخرین گاه گاهی دیده شده است.» [3]
و یکی دیگر از تلاشگران سخت کوش در این باره، مرحوم عبد الرزاق موسوی مقرم است که نتیجه ی تحقیق خود را چنین به دست می دهد:« برای ما نه سال وفاتش ، نه مقدار عمرش و نه حضورش در کربلا، روشن نشد. گر چه حضورش در کربلارا « دربندی» درکتابش ، به بعضی ازمجموعه هایی که صاحبانش معلوم نیست، نسبت داده است ، اما اکثرمورخان این موضوع را ترک کرده و یادی از او در کربلا نکرده اند ؛ شاید هم او پیش از حادثه ی کربلا از دنیا رفته بود . محدث بزرگ شیخ عباس قمی در نفس المهموم ، صفحه 16 می گوید:« به چیزی که دلالت کند لیلا به کربلا آمده بود، دست نیافتم » زنهار که این محدث آگاه و ژرف نگر، تو را از این قول باز می دارد. چرا که دست نیافتن ایشان به دلیلی که نشان دهد لیلا به کربلا آمده بود، برای کسی که می خواهد به حقایق تاریخ وقوف پیدا کند کفایت می کند.» [4]
ما نیزهمصدا با مرحوم مقرم می گوییم که اظهارنظر مرحوم شیخ عباس قمی دراین باره کافی است ؛ زیرا که در دقت نظر و پارسایی شیخ عباس قمی هرگز جای تردید نیست و صد البته محدث قمی در این دیدگاه تنها نیست و می توان گفت که بسیاری از دانشمندان در این باره با او هم رأی هستند. در اینجا به نقل سخنی از استاد سید هاشم رسولی محلاتی بسنده می کنیم . او می نویسد:« اما اینکه لیلی مادر آن حضرت در کربلا بوده یا نه، معلوم نیست و دلیل معتبری بر این مطلب نرسیده است و زنده بودن آن بانوی محترمه تا آن زمان ثابت نشده و در ریاحین الشریعه از قول یکی از مورخین و نیز از اغانی ابوالفرج نقل کرده که مردی از اعراب که بر شتری سوار بود، به مدینه آمد و عبورش به محله بنی هاشم افتاد . از خانه ای صدای شیون شنید و آن صدا به قدری حزین بود که شتر مرد نتوانست بگذرد و همانجا زانو زد . مرد عرب به دنبال آن شیون آمد و به در خانه ای که صدا از آنجا بلند بود، رفت و از کنیزی که پشت در آمد پرسید: این صدای ناله از کیست؟ و او در پاسخ گفت: از لیلی است که پس از واقعه ی کربلا تاکنون از شیون آرام نگرفته است.»
اما با تفحص زیادی که کردیم این مطلب را در اغانی نیافتیم و بر فرض صحت ، این داستان نیز ممکن است مربوط به « لیلی» دختر مسعود دارمی، همسر امیرالمؤمنین (ع) و مادر عبدالله و ابوبکر، فرزندان امیرالمؤمنین (ع) باشد که درکربلا به شهادت رسیدند. از این رو بر فرض صحت و وجود چنین داستانی باز هم دلیل بر این مطلب نیست و اما زبان حال و اشعاری هم که در این باره رسیده نیز نمی تواند دلیلی بر این مطلب باشد و چنانچه مرحوم حاجی نوری (ره) فرموده است، اصلی ندارد و زبان حال نیز همان گونه که از نامش پیداست زبان حال است و نمی تواند دلیل بر مطلبی باشد. [5]

پی نوشتها
1 تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سر دری، انتشارات امیر کبیر، 178
2- همان
3- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امبرکبیر ، ص 178
4- علی الاکبر، عبد الرزاق الموسوی المقرم، ص 11 ، چاپ دوم، با مقدمه ای از آیت الله مرعشی نجفی
5- زندگانی امام حسین علیه السلام، سید هاشم رسولی محلاتی، صص
462


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:26 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

- آیت الله میرزا محمدحسین نائینی(ره) ، در فتوای خود ضمن تأیید شبیه خوانی، این قید را بیان نمود که شعائر مزبور باید از هرگونه امور ناپسند که شایسته چنین شعاری نیست پاک شود. [1]
2- آیت الله سید محسن حکیم(ره) ، ضمن تأیید فتوای میرزای نائینی می افزاید؛ بعضی مناقشاتی که می شود ناشی از منضم گشتن برخی چیزها و کارهایی است که چه بسا با عزاداری و سوگواری برای سیدالشهدا مغایرت دارد . [2]
3- در رساله ذخیرة العباد، آیت الله زین العابدین مازندرانی(ره) با حواشی آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی، آیت الله سید محمد کاظم یزید و آیت الله سید اسماعیل صدر، شبیه خوانی به عنوان اعمالی ممدوح معرفی شده، مادامی که مشتمل بر حرامی چون غنا و مانند آن نباشد. [3]
4- آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) در بخشی از نظر خویش درباره تعزیه می فرماید:« گمان ندارم کسی منکر خوبی آن باشد، مادامی که برخی از محرمات شرعی را در بر نداشته باشد؛ مانند استعمال لهو و غیر آنها.» [4]
5- علامه سید محسن امین(ره) تأکید می نماید که در عزداری ها باید از سیره ائمه (ع) پیروی کرد و اگر آن بزرگواران تصریحی در این امور نکرده اند، باید از شیوه ای منطقی و عاقلانه متابعت نمود .[5]
6- آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین عاملی(ره) خاطرنشان می نماید: اگر رویدادهای ملال انگیز اهل بیت به صورت نمایش برگزار شود، اثر خوبی بر دل ما خواهد گذاشت، ولی این برنامه باید از روی اصول صحیح به اجرا درآید . [6]
7- آیت الله کاشف الغطاء(ره) نیز سوگواری به شکل شبیه خوانی را در صورتی که درست برپا شود، بدون اشکال می دانست، ولی در ادامه افزوده است:« سعی کنید عزاداری را از کارهایی که با حزن و عزا جور در نمی آید، جدا کنید. زیرا عزاداری برای زنده ساختن فلسفه قیام امام حسین علیه السلام است، نه برای قصه گویی، نمایش و وقت گذرانی. بکوشید مراسم سوگواری را بدون نقطه ضعف برگزار کنید و مردم را به یاد خدا بیاندازید و ایمان آنها را زیاد کنید.» [7]
8- آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی(ره) - استاد عرفان امام خمینی - وقتی مشاهده کردند در صحن مطهر امام زاده حمزه علیه السلام مراسم تعزیه خوانی با تحریفات و مضامین موهن برگزار می شود، مانع اجرای آن گردید و مجلس مذکور را به کانون وعظ و خطابه تبدیل نمود. [8]
9- آیت الله بروجردی(ره) ، نیز وقتی ملاحظه نمود شبیه خوانی های قم وضع نگران کننده ای دارند و توأم با بدعت و تحریف اجرا می شوند، دست اندرکاران تعزیه را فرا خواند و به آنان تأکید نمود شبیه خوانی با این شکل حرام است و باید یا اصلاح گردد و یا از برگزاری آنها با این روند مخرب اجتناب شود و اجازه نمی دادند عزاداری های آفت زده اجرا شود. [9]
10- شهید مطهری (ره) ، در خصوص پالایش و پیرایش تعزیه هشدار می دهند:« علما باید با عوامل پیدایش تحریف مبارزه کنند، جلو تبلیغات دشمنان را بگیرند، با اسطوره سازی ها مبارزه کنند...». [10]
11- حضرت امام خمینی (ره) ، در بخشی از بیانات خود فرموده اند:« اینجا باید سخنی هم در خصوص عزاداری و مجالسی که با نام حسین بن علی علیهماالسلام برپا می شود بگوییم. ما و هیچ یک از دیندار نمی گوییم که با این اسم، هر کس هر کاری می کند خوب است. چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان، بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیری کرده اند، چنانچه همه می دانیم که در بیست و چند سال پیش از این عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم شبیه خوانی را منع کرد و یکی از مجالس بسیار بزرگ را مبدل به روضه خوانی کرد...». [11]
12- از دیدگاه حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) ، اگر مراسم شبیه خوانی مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و مستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضیات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند اشکال ندارد ولی در عین حال بهتر است که به جای آنها، مجالس وعظ و ارشاد و ذکر مصائب حسینی و مرثیه خوانی برپا شود. [12]
13- از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی ، شبیه خوانی، اگر امر خلاف شرعی در آن بناشد و موجب هتک مقدسات نشود اشکال ندارد. [13]
14- از نظر آیت الله میرزا جواد تبریزی ، تعزیه و شبیه خوانی چنانچه مشتمل بر حرام نبوده و وهن به معصومین علیهم السلام نباشد مانعی ندارد. [14]
15- از نظر آیت الله محمد تقی بهجت (ره) ، اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعى ندارد. البته باید مرد لباس زن نپوشد و ترک آلاتی مثل طبل ، شیپور ، دهل و ... احوط است . [15]
16- از نظرآیت الله فاضل لنکرانی(ره) ، اگرشامل حرام نبوده وموجب وهن مذهب نشود مانعی ندارد.[16]
17- از نظر آیت الله گلپایگانی (ره) ، اگر تعزیه خوانی مشتمل بر استعمال آلات موسیقی نباشد و غنا و دروغ نخوانند و مرد لباس مختص به زن نپوشد، اشکال ندارد . [17]
18- از نظر آیت الله علوی گرگانی ، اگر تعزیه و شبیه خوانی موجب هتک حرمت به ساحت مقدس بزرگان دین شود، باید اجتناب شود . [18]
19- از نظر آیت الله صافی گلپایگانی ، به طور کلی تعزیه خوانی چنانچه مشتمل بر محرمات نباشد اشکال ندارد. [19]
20- از نظر آیت الله سیستانی ، تعزیه و تعزیه خوانی فی نفسه اشکالی ندارد . [20]
21- ازنظرآیت الله نوری همدانی ، تعزیه اگر شامل امور حرام نبوده و مرد لباس زن نپوشد اشکال ندارد. [21]

پی نوشتها

1- ر.ک: کتاب بکاء الحسینی، سید حسین طباطبایی، صص 482- 502
2- فتاوی علمای سلف درباره عزاداری و شبیه خوانی، فصلنامه هنر، پاییز 1362 ، ص 297
3 و 4 -الدعاة الحسینیه، شیخ محمدعلی نخجوانی، ص 126 و 131
5- التنزیه لاعمال الشیبه ، سید محسن امین
6- المجالس الفاخرة فی ماتم العترة الطاهره، سید عبدالحسین شرف الدین، مقدمه
7- کاشف الغطاء، سوره خشم، محمد رضا سماک امانی، ص 72
8- مقاله روایت فضیلت، غلامرضا گلی زواره، مجله پاسدار اسلام
9- حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 185
10- همان، ج 3، ص 293
11- قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 92
12- اجوبة الاستفائات ، تهران، الهدی، 1381، ص 322
13- استفتائات جدید، آیت الله مکارم شیرازی، 1381 ، ج 1، ص 158 ، ش 573
14- استفتائات جدید، آیت الله میرزا جواد تبریزی، انتشارات سرور، 1378 ، چاپ اول، ص 458 ، ش 2019
15- استفتائات مرحوم آیت الله بهجت ، سایت معظم له
16 و 17 و 18- استفتائات مراجع راجع به عزاداری و تعزیه ، سایت تبیان
19- استفتائات جدید آیت الله صافی گاپایگانی ، سایت معظم له
20- استفتائات جدید آیت الله سیستانی ، سایت معظم له
21- استفتائات جدید آیت الله نوری همدانی ، سایت معظم له


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:23 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
در ارزیابی قیام عاشورا ، برخی اساساً منکر وجود صبغه سیاسی برای قیام عاشورا شده اند و این تحلیل را تا آنجا پیش برده اند که اصولاً دخالت در چنین امور در شان انبیا و اولیا (ع) که برای هدایت خلق آمده اند نیست.
برخی نیز اهدافی در مرتبه دوم و سوم اولویت را جزء علل و انگیزه های اصلی قیام ذکر نموده اند. بعضی نیز نتوانستند میان سیاسی بودن حرکت به انگیزه به دست گرفتن حکومت را با آگاهی حضرت (ع) از فرجام کار وفق دهند و راه انکار آگاهی تفصیلی حضرت (ع) به سرنوشتی که جز شهادت نیست را در پی گرفته اند . صاحب جواهر (رض) این قیام را حرکتی اسرار آمیز می داند که نمی توان تفسیری بر اساس ملاکهای جاری در فقه بر آن گذارد.
در نگاه آنان که تنها راه باقیمانده برای حضرت (ع) را همین می دانند و الا دچار سرنوشتی بدتر و دردناکتر می شد انگیزه اصلی را باید در این شمرد که حضرت (ع) برای نجات ازآن وضعیت فجیح تر ،‌ از باب اهم و مهم این را برگزید؛ راهی که البته توانست ثمرات دیگری را نیز چون افشای ماهیت دشمن به همراه داشته باشد.
آنچه حضرت امام خمینی (قده) برآن تاکید ورزیده و درعمل خویش نیز به وضوح نشان داد ، بسیار فراتر و متقاوت با تحلیل های انجام شده است ، چه در حوزه فقه و استنباط و چه در حیطه مسایل اجتماعی و کلامی.
ساختار تحلیل فقهی – اجتماعی امام مبتنی بر عناصر مهم زیر است :
1- حرکت امام (ع) یک حرکت کاملا سیاسی و حساب شده در جهت برپایی حکومت اسلامی وبه عنوان ادای یک تکلیف بود.
2- آگاهی امام (ع) به شهادت ،‌مانع این حرکت نبود، یعنی امام (ع) درعین علم به شهادت خود به سرنوشت قیام به انگیزه یاد شده حرکت نمود.
3- مصالح عالیه و پراهمیت اسلام درهیچ شرایطی نادیده گرفته نمی شود و عسر و حرج و ضرر، موجب رفع تکلیف نمی گردد. خسارت وضرر جانی را نیز باید برای چنین اموری پذیرفت و این یک تکلیف شرعی است.
4- این قیام و اقدام امام (ع) کاملا قابل تاسی و به عنوان یک الگو، برای همیشه و برای همه مسلمانان است.
با عنایت به اصول یاد شده به راحتی می توان از وجهه تحلیل و دیدگاه حضرت امام (قده) به ارزیابی و پاسخ نظراتی که گذشت پرداخت.
امام راحل (قده) از دیرزمان و به مناسبتهای مختلف درموضع یک فقیه بزرگ و مرجع تقلید و به عنوان راهبرد جامعه اسلامی،‌عناصر یاد شده را در سخنان و نوشته های خویش آورده است و حرکت و مبارزات خود را نیز با همین جانمایه به سرانجام رساند. آنچه از آن بزرگوار در پی می آید ، اصول یاد شده را به گونه ای روشن بیان می کند.
عاشورا ،‌ الگویی برای همه
هر چه درتحلیل بزرگانی چون فقیه نامی شیخ محمد حسن نجفی ، صاحب کتاب عظیم جواهر الکلام ،‌قیام سید الشهدا(ع) به عنوان تکلیفی ویژه آمده است که جزء اسرار الهی به شمار می رود و با قواعد وظواهر ادله همخوانی ندارد واز این رو نمی تواند به عنوان یک مستند فقهی مطرح گردد ولی این تحلیل از نظر گاه فقهی بزرگانی چون علامه حلی، شهید ثانی، محقق ثانی، صاحب ریاض و درنهایت، حضرت امام خمینی نمی تواند پذیرفته باشد.

اگر پذیرفتیم که قیام حضرت (ع) درچارچوب قواعد و ادله موجود فقهی قابل تحلیل و تفسیر می باشد ، قهر نباید آن را تکلیفی ویژه حضرت (ع) دانست . علاوه بر این که دلایل بسیاری نیز در دست است که به وضوح نشان می دهد حرکت وقیام سید الشهدا(ع) یک مصداق کامل از ادله و قواعد عامی است که در متون اسلامی ما موجود است و خود به عنوان یک الگو وحجت شرعی برای دیگران به شمار می رود.
طبعاً درمحدوده این بحث جای پرداختن تفصیلی به همه این موارد نیست. اما ذکر مواردی چند، می تواند شاهدی برمدعای یاد شده باشد و دستمایه ای برای بررسی بیشتر و طبعاً ااگر حضرت امام خمینی ، به روشنی تمام و با تاکید زیاد، بارها براین حقیقت پای فشرده اند که حرکت سیدالشهدا(ع) یک الگو و حجت به شمار می رود، از جمله بر اساس همین نمونه هاست.
امام خمینی قیام سید الشهدا(ع) را یک اسوء تمام عیار می داند که از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تکلیف دینی، کاملاً باید سرمشق قرار گیرد. امام نه تنها فلسفه قیام و شهادت سید الشهدا(ع) را قابل درک و منطبق برموازین جاری درفقه می داند ،‌بلکه به عنوان یک" حجت بالغه شرعی" می شمارد که باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد و از همین رو است که تبلیغ و هدایت جامعه به این حجت شرعی را وظیفه متولیان ارشاد و هدایت جامعه می شمارد:
" آنچه که سید الشهدا(ع) عمل کرد و آن ایده ای که او داشت و آن راهی که اول وقت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شده و برای اسلام حاصل شده ، (روحانیون ) به (برای) مردم روشن کنند و بفهمانند به همه که مساله مجاهده درراه اسلام است آن است که اوکرد، می دانست که با یک عده قلیل ‌، کمتر از صد نفر، نمی شود ‌مقابله با یک همچون ظالمی دارای همه چیز کرد."(1)
و در جایی دیگر می فرماید:
" مگر نه آن است که دستور آموزنده " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" باید سرمشق امت اسلامی باشد . قیام همگانی درهر روز و درهر سرزمین عاشورا قیام عدالت خواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ درمقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود ودستور آن است که این برنامه ،‌سرلوحه زندگی درهر روز و درهر سرزمین باشد".(2)
درالگو سازی و معرفی حرکت سید الشهدا(ع) به عنوان یک سرمشق ،‌اگر نبود جز حجم بسیار وسیع و متنوعی از روایات و رهنمودهایی که در جهت احیا و زنده داشتن نام و قیام حضرت (ع) و برائت جستن از کسانی که در مقابل وی ایستادند یااو را یاری نکردند ‌،از طرف اولیای دین، صلوات الله علیهم ‌، وارد شده است، همین امر درالگو بودن و قابل احتجاج بودن قیام سید الشهدا(ع)کفایت می کرد.
تنها مروری اجمالی بر فهرست رهنمودها ، دستورالعملها و تاکیداتی که از جانب آن بزرگواران درزمینه های مختلف موضوع کربلا وقیام سید الشهدا(ع) در کتابهای حدیثی وارد شده و از نظر گذراندن آن همه ارزش، پاداش و ثوابهای که برای انواع زیارت ،‌ گریه و عزاداری و تربت کربلا و حتی آبی فرات ،‌بیان شده است ونگاهی کوتاه به محتوای متونی که به عنوان زیارت حضرت (ع) نقل شده ‌،همه وهمه ،‌به خ وبی گواه بر حقیقتی است که حضرت امام خمینی بارها برآن تاکید ورزید و آن را مبنای حرکت خویش درانقلاب اسلامی قرار داد.
اگر ملاحظه شود که به عنوان مثال ، تنها در خصوص خاک کربلا حدود یکصد روایت به شکلهای گوناگون عظمت و ارزش آن را بازگو می کند و توجه شود که چگونه این خاک مقدس ‌،قرین حیات یک شیعه ازولادت تا مرگ ،‌درهر صبح و شام می شود ، کام اوبا آن تربت برداشته می شود و کفن او با آن بسته می گردد. و حتی نحوه برگرفتن این خاک از زمین کربلا آموزش داده شده و دعای ویژه ای نیز برای آن منظور می شود. اذعان خواهیم کرد که حرکت امام حسین (ع) تنها یک مرز میان خدای تبارک و تعالی و وی نبوده است. بلکه موضوعی قابل فهم و قابل استدلال و مصداقی از رهنمودهای کلی دین است و طبعاً مصداقی از رهنمودهای کلی دین است وطبعاً قابل پیروی و احتجاج می باشد.
به عنوان مثال ، اگر به مقایسه ای که در خود روایات درخصوص ارزش زیارت سید الشهدا(ع) و انجام حج و عمره صورت گرفته توجه شود و یا به معادلهایی که برای یک قطره اشک وحتی خود را گریان نشان داده ذکر شده توجه شود حقیقت یاد شده بیشتر نمایان خواهد شد.
با هر روی حجم گسترده ای که احادیث و دستورالعملها که درخصوص سید الشهدا(ع) و مسایل مربوط به ویدرابواب مختلف کتابهای حدیثی و حتی فقهی ما وجود دارد، منبعی الهام بخش و بسیار گویا درتلاش اولیا دین، صلوات الله علیهم ، برای الگوسازی قیام امام حسین (ع) می باشد.
علاوه بر این ،‌بازگویی نمونه هایی از سخنان خود سید الشهدا(ع) که فلسفه و انگیزه حرکت خویش را بیان می کند، به خوبی می تواند این رکن تحلیل قیام عاشورا را از منظر امام خمینی ، یعنی الگو بودن آن روشن کند.
چرا که استدلال حضرت (ع)درلزوم این حرکت وپاسخ او درمقابل آنان که تلاش می کردند حضرت را از این حرکت باز دارند تنها همان جریان خواب دیدن پیامبر اکرم (ص) و این گفته حضرت (ص) که خداوند خواسته است تو راکشته ببیند بود، برای مدعای بزرگانی چون مرحوم صاحب جواهر می شدمحملی ارایه کرد؛ اما پر واضح است امام (ع) بارها با تکیه بر اصول و مبانی پذیرفته شده و قطعی دینی ،‌به تحلیل و تبیین حرکت خود پرداخته است و استدلالها و پاسخها سربسته ولی محدودی مانند خواب یاد شده را تنها درشرایطی ویژه که حرکت حضرت (ع) درنگاه مخاطب ،‌هیچ توجیهی نمی توانست داشته باشد ،‌ارایه شده است.
بنا براین ، اگر سید الشهدا(ع) درتبیین و توجیه حرکت خویش با عنوان نمونه، به مسایلی چون لزوم امر به معروف و نهی از منکر ‌،مبارزه با ظلم ‌استیفای حقوق ‌،اصلاح جامعه ‌، حق طلبی و دفع فساد می پردازد و اینها را مبنای استدلال خود قرار می دهد ،‌روشن است مسایل و احکامی را مبنای استدلال وحرکت او ندارد و جزء ارتکازات دینی و قطعی مخاطبان بوده است.
تلاش حضرت (ع) دراین روشنگریها این بود که حرکت خویش را از مصادیق این کلیات معرفی کند وقهراً از دیگران نیز بخواهد که دراین قیام به او بپیوندند و گرنه ، اصولاً فراخوانی دیگران و استدلال به مرتکزات اعتقادی آنان ،‌ چه وجهی می توانست داشته باشد و در چارچوب کدام یک از وظایف آنان قرار می گرفت؟
به نظر می رسد نقش دلیل آوردن حضرت (ع) و تکیه کردن بر اصول و مبانی پذیرفته شده درارتکازات اسلامی و اعتقادی جامعه آن روز ،‌گواه روشنی بر تلاش امام (ع) در تطبیق حرکت خویش برآموزه های دینی و در نتیجه الگو بورن آن می باشد. حتی اگر دراین بحث به نوع استدلالها و تحلیلهای حضرت (ع) نیز پرداخته نشود، بااین حال ،‌نمونه هایی که به دنبال می اید تاکید براین حقیقت است.
دروصیت نامه ای که سید الشهدا(ع) هنگام خروج از مدینه برای برادرش محمد بن حنفیه نوشت(3) امام(ع) تاکید می کند که من از سر مفسده جویی و دنیا طلبی و هواخواهی و ستم از این شهر بیرون نرفتم. آنگاه اصلاح امت پیامبر (ص) امربه معروف و نهی از منکر و حرکت در چارچوب مسیر پیامبر (ص) و امیرالمومنین(ع) را انگیزه حرکت خویش می شمارد:
" و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی، ارید آن امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب (ع)".
و اینها همه مفاهیم و حقایقی است قابل فهم و پیروی برای همه مسلمانان طبعاً کسی نمی تواند بگوید که حرکت اصلاح طلبانه نکن ،‌یا کاری به امر به معروف و نهی از منکر نداشته باش و با روش و سیره پیامبر (ص) و علی (ع) را پیروی نکن. اگر برخی نیز مخالف می کردند ناشی از تردید در ثمر بخشی یا تطبیق در مصداق بود ویا آن گاه که با سپاهیان حر و محدودیتهایی که ایجاد کردند مواجه می شود،
درمیان یاران خویش به سخنرانی و تحلیل وضعیت جامعه و شرایط فراهم آمده می پردازد و خطاب به اصحاب خود، درتوجه دادن به موقعیت و مسوولیت خطیری که در آن قرار دارند، به مساله حق گریزی و باطل خواهی موجود در جامعه اشاره می کند و آن را به گونه ای می بیند که مومن را مشتاق مرگ می کند و مرگ را برای خود سعادت می شمارد و زندگی با ظالمان را ننگ و خواری ،‌امام (ع) پس از حمد و ثنای الهی می فرماید:
" انه قدر نزل من الامر ما قد ترون ‌،و ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها و الم یبق منها الاصبابه کصبابه الاناء و خسیس عیش کالمرعی الولیل الا ترون الی الحق لا یعمل به، والی الباطل لا یتناهی عنه ، لیرغب المومن فی لقاء ربه حقا حقا، فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما."
" شرایط پیش آمده را می بینید و دنیا جدا دگرگون شده و چهره ای ناپسند گرفته و خوبی به آن پشت کرده است و آن از جرعه ای جز ته مانده ظرف ،‌نمانده و زندگی بی ارزش چون چراگاهی خشک و سنگلاخ. آیا به حق نمی نگرید که عمل نمی شود و باطل که از آن پرهیز نمی گردد! به راستی که مومن باید مشتاق ملاقات پروردگار باشد، من که مرگ را جز خوشبختی وزندگی با ستمکاران را جز نکبت نمی بینم".
چهره ای که امام (ع) از جامعه و شرایط موجود ترسیم می کند ، به ویژه با توجه دادن یاران خویش به جایگاه حق و باطل دراین جامعه و با تاکید برموقعیتی که یک " مومن" درچنین فضایی دارد، طبیعی است که تنها برای موجه ساختن و تحلیل حرکتی که ویژه حضرت (ع) است ودیگران را با آن کاری نیست ،‌نمی باشد و هر چندان امام (ره) بینش خویش نسبت به زندگی درچنین جامعه ای را بازگو می کند و مرگ را سعادت می شمارد اما او درواقع یک قاعده را ارایه می دهد.
نمونه دیگر سختی است که امام (ع) درمنزل بیضه ‌،خطاب به کوفیانی که به همراه حربن یزید ریاحی برای ممانعت ازورود حضرت (ع) به کوفه آمده بودند بیان فرمود،
امام (ع) دراین سخنان ،‌پس از حمد و ستایش الهی ،‌در تبیین ضرورت مبارزه با دستگاه بنی امیه وجلوگیری از فساد و ستم و احیا حدود و احکام الهی و ایجاد حکومت عدل ، سختی از پیامبر اکرم(ص) را بازگو نموده و آن را گواه حقانیت موضع خویش و ضرورت این قیام می گیرد و خود را بیش از همه مسوول و موظف به عمل کرد ن به مفاد سخن رسول خدا(ص) می شمارد.
و آنگاه به موضوع نامه ها و دعوتهایی که از جانب آنان ارسال شده و مفاد بیعتی که با وی کرده بودند اشاره می کند و یادآور می شود که اگر بر پیمان خویش هستند که خوب او حسین بن علی است! واگر چنین نمی کنند و پیمان از سر خویش برداشته اند ،‌البته از چنین مردمی با آن پیشینه ، امری بعید نیست و به هر حال نتیجه سوء عهد شکنی به خود آنان برمی گردد.
متن سخن حضرت (ع) چنین است:
" ایها الناس ! ان رسول الله (ص) قال : من رای سلطانا جائز مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهد الله ‌،مخالفا لسنه رسول الله (ص) ، یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان ،‌ فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکواطاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالقی و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من اتثنی کتبکم و قدمت علی رسلکم بیعتکم انکم لا تسلمونی ولا تخذلونی ،‌فان تممتم علی بیعتکم تصیبوا رشد کم ، فانا الحسین بن علی و ابن فاطمه بنت رسول الله (ص) نفسی مع انفسکم واهلی مع اهلیکم ، فلکم فی اسوه و ان لم تفعلوا و نقضتم عهد کم و خلعتم بیعتی من اعناقکم فالعمری ما هی لکم بنکر، لقد فعلتموها بابی واخی و ابن عمی مسلم ‌،و المغرور من اغتربکم فحظکم اخطاتم و نطییکم ضیعتم " ومن نک بنکث علی نفسی و سیغنی الله عنک " و السلام علیک و رحمه الله و برکاته ".(5)
استدالال امام (ع) به سخن پیامبر (ص) در خصوص ضرورت مبارزه با حکومت جور و فاسد و معرفی بنی امیه و دستگاه یزید به عنوان مصداقی روشن از این حیث به خوبی نشان می دهد که امام (ع) دست به اقدام و حرکتی زده است که درچارچوب قواعد کلی ومسوولیتهای اسلامی تفسیر و تحلیل می گردد واز این رو ازآنان می خواهد که درهمین چارچوب او را یاری کنند اگر تنها وظیفه ای ویژه حضرت (ع) ورمزی میان او و خداوند بود که دیگران را با آن کاری نیست ، این بیانات ازناحیه حضرت (ع) چه توجیهی می توانست داشته باشد .
آنچه حضرت امام خمینی به گونه ای گویا وزیبا با اشاره به دستور آموزنده "کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا" برآن تاکید ورزیده است دراشاره به همین حقیقت است که قیام سید الشهدا(ع) یک الگوی تمام عیار و قابل پیروی برای دیگران درتمام دوره ها می باشد. ایشان بار دیگر براین حقیقت ،‌این گونه تاکید می فرمایند:
" دستور است این، دستورعلی امام حسین (ع) دستور است برای همه؛ " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" دستور است به این که هر روز درهر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را ،‌امام حسین (ع) باعده کم ، همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و گفت: هر روز باید درهر جا این محفوظ بماند"(6)
آنچه حضرت امام خمینی (قده) درباره حادثه کربلا ابراز فرموده است ،بسیار بیش از فرازهای یاد شده است ،‌از آنچه ذکر شده به خوبی می تواند دیدگاه ایشان را در برابر نقطه نظرات و دیدگاههای فقهای بزرگ چون مرحوم صاحب جواهر به دست آورد و از این نگاه به نقد و ارزیابی آنها پرداخت.
جمع بندی دیدگاه امام خمینی (ره)
1- حرکت سید الشهدا(ع) یک اقدام کربلا سیاسی بود که حضرت(ع) شرعا خود را مکلف به آن می دانست .

2- هدف نهایی از فلسفه وجود این قیام ، تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود و فهم این فلسفه و درک علل قیام، دوراز دسترس و خارج از توان ما نیست .
3- این حرکت ،‌یک اقدام کاملا انتخابی و به تشخیص خود امام (ره) بود وعملا راه برای سازش با دشمن نیز برای او باز بود.
4- مصالحه و ساز ش با دشمن برخلاف مصلح اسلام و جامعه اسلامی بود.
5- حضرت (ع)کاملاً به سرنوشت ،‌ حرکت ،‌ آگاهی داشت و به حسب معمولی نیز نتیجه ای جز کشته شدن پیش بینی نمی شد.
6- آگاهی امام (ع) ازسرنوشت قیام ،‌مناقاتی با لزوم جهاد برای برپا یی حکومت ومبارزه با ظلم ندارد.
7- قیام امام (ع) یک حجت شرعی و الگوی فقهی و عملی برای همه دوره ها و تمام سرزمینهای و نه تکلیفی مختص آن حضرت (ع).
8- درتعارض مصلحت فرد و مصالح جامعه ‌،تقدم با جامعه است و فرد باید فدای جامعه گردد.
9- قواعد نفی عسر و خرج ونفی ضرر، درامور مهمی که اسلام عنایت ویژه به آن دارد جاری نیست.
10- حتی با فرض صدق عنوان " القاء در تهلکه " نسبت به قیام عاشورا دلیل حرمت آن ، شامل مواردی چون جهاد و ضرورت مبارزه و تشکیل نظام عدل نمی گردد.
11- آنچه ملاک اصلی درجنگ وصلح است، انجام تکلیف است نه کمی وزیادی نیرو ونه پیروزی وشکست .
12- سید الشهدا(ع) درهر حال خود را پیروز می دانست ،‌چرا که ملاک پیروزی ،‌انجام تکلیف مبارزه با ظلم و تلاش برای برپایی حکومت عدل بود.
اینک با توجه به محورهای فوق می توانیم به ارزیابی دقیقتر نسبت به دیدگاههای فقهی مطرح شده بپردازیم و بدین سان بود که فقه بزرگ امت اسلامی ،‌حضرت امام خمینی (ره) درهای جدیدی را درتحلیل صحیح و بهره برداری کامل و اساس از قیام سید شهیدان عالم ،‌حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) گشودو روزنه هایی را که فقهای پیشین نشان داده بودند به راههای همواری مبدل ساخت تا فقها و صاحب نظران حوزه استنباط وفقاهت و دیگر ره جویان مباحث دینی – اجتماعی ، گامهایی استوار بردارند.

پی نوشت ها :

1- صحیفه نور، ج 17 ص 61
2- صحیفه نور، ج 9 ص 57
3- به نقل از بحارالانوار ‌، ج 44 ص 329
4- بحارالانوار ،‌ج 4 ص 304
5- تاریخ طبری ، ج 4 ص 304
6- صحیفه نور، ج 10 ص
31


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:18 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

امام حسین

عاشورا در کلام معصومین(ع) 

از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا روزعاشورا سوگناک ترین روز به حساب آمده است، نه روز رحلت پیامبر اکرم(ص) وحضرت فاطمه(س) و روز شهادت حضرت علی(ع) و امام حسن(ع)؟
حضرت فرمود: «به این دلیل روز [شهادت] حسین (ع) سوگناک ترین روزهاست که اصحاب کسا، این گرامی ترین آفریدگان نزد خدای تعالی، پنج نفر بودند...
چون امام حسین(ع) کشته شد، دیگر کسی از اهل کسا باقی نماند که بعد از او مایه تسلای خاطر مردم باشد. بنابراین ، رفتن امام حسین(ع) به منزله رفتن همه آنهاست، همچنان که ؛ باقی بودن ایشان مثل این بود که همه اهل کسا زنده هستند(1).
امام رضا(ع) «کسی که در روز عاشورا از انجام دادن کارهای مورد نیاز خود بپرهیزد، خداوند نیازهای دنیا وآخرت او را برآورده می کند. کسی که روز عاشورا را روز سوگواری واندوه وحزن قرار دهد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار می دهد(2).

عاشورا،فرهنگ باشکوه

عاشورا، نام دهمین روز از ماه محرم ومهم ترین روز در واقعه کربلاست .واقعه عاشورا، بزرگ ترین حادثه مصیبت بار در تاریخ صدر اسلام است که در آن، حضرت حسین بن علی(ع) امام سوم شیعیان به همراه یارانش درنبردی نابرابر با سپاه یزید بن معاویه، به شهادت رسید. حادثه دردناک عاشورا در روز دهم محرم سال61 هجری اتفاق افتاد وحضرت اباعبدالله(ع) درآن روز،در56 سالگی به شهادت رسید. به گرامیداشت این واقعه مهم، پیروان و شیعیان امام حسین(ع) هر ساله گرد هم می آیند و با حزن واندوه عزاداری می کنند.
امروزه عاشورا با همه عظمت آن تنها یک واقعه تاریخی نیست، بلکه فرهنگی باشکوه وغنی است که به انسان درس چگونه زیستن می دهد وچشمه ای جوشان است که هر که ازآن نوشیده، به راه سعادت رهنمون شده است.
فرهنگ عاشورا درس ها وپیام هایی راستین و انسانی داردکه عمل به آنها حیات فردی و اجتماعی انسان را در برابر ستم ها و ناملایمت ها و ناشایستگی های روزگار بیمه می کند وگوهر وجود او را آشکار می سازد.

عوامل جاودانگی عاشورا

نهضت عاشورا ویژگی های برجسته ای دارد که موجب ماندگاری و جاودانگی آن شده است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از :
1. مصونیت رهبری نهضت عاشورا از اشتباه : امام حسین(ع) به عنوان رهبر نهضت بزرگ عاشورا از عالی ترین ویژگی های انسانی برخوردار بود و از همه مهم تر ، معصوم؛ یعنی از اشتباه وخطا مصون بود. از این رو، حماسه عاشورا الگویی تمام عیار برای همه انسان ها و جوامع است.
2. هدف عاشورا؛ احیای اسلام و دفاع از دین: هدف نهضت عاشورا، منفعت طلبی ودستیابی به قدرت و رقابت حزبی و قوم و قبیله ای نبود، بلکه هدف، دفاع از دین و احیای سنت نبوی است .
3. پیروی از اصول و آموزه های دینی: یکی از ویژگی های حماسه عاشورا،انطباق کامل مجموعه حرکت امام حسین(ع) با قوانین دینی وحدود الهی و آموزه های اخلاقی بود.
4. اوج ایثار و فداکاری: حضور رهبر قیام؛ یعنی امام حسین (ع) با تمام هستی وسرمایه خود؛ [یعنی برادران،خواهران و عزیزان و یارانش و ارزشمندترین سرمایه اش که جان پاک او بود]، ازدیگر ویژگی های نهضت عاشورا بودکه در تاریخ بی نظیراست(3).

آموزه های عاشورا

در بررسی حماسه حسین وفرهنگ عاشورا به آموزه هایی بر می خوریم که هر یک دریایی از معرفت را به روی تشنگان می گشایند . این آموزه ها به ملت وقوم ومذهب خاصی منحصر نیست، بلکه فرا انسانی و الگویی برای همه انسان هاست. از این رو، بسیاری از بزرگان غیر مسلمانان در عظمت ودرس آموزی واقعه عاشورا وتأثیر آن در روح و روان انسان ها و فعالیت های سیاسی و اجتماعی شان سخن های بسیاری گفته اند.
برخی از آموزه های عاشورا عبارتند از:
1.ضرورت بصیرت دینی وسیاسی: عاشورا به ما می آموزد که در دفاع از دین، بینش، بیش از دیگر موارد برای انسان لازم است. افراد بی بصیرت بدون آنکه بدانند، فریب می خورند و در جبهه باطل قرار می گیرند.
2. فداکاری برای حفظ دین: امام حسین(ع) با دین زدایی امویان روبه رو بود و این بزرگ ترین خطر برای اسلام و امت پیامبر(ص) بود.آن حضرت، جان خود و خانواده اش را سپر تهاجم علیه دین قرار داد. و بر همین اساس فرمود:«سنت رسول خدا(ص) مرده است و بدعت در دین رواج یافته است. » این خطر ممکن است در هر عصر ونسلی با شیوه های متفاوت ظهور کند. بنابراین، تنها با الگو گرفتن از آموزه های عاشورایی و فداکاری می توان با آن مقابله کرد.
3. اطاعات از رهبری و وفاداری به آن:
در قیام عاشورا از یک سو قهرمانان کربلا را می بینیم که با اطاعت همه جانبه از رهبری امام حسین(ع) حماسه عاشورا را آفریدند. و به سعادت جاویدان نائل شدند و از دیگر سو با مردم سست عنصر وعهد شکن کوفه روبه رو می شویم که در سایه نافرمانی از دستورهای امام حسین(ع) گرفتار نکبت دنیا و عذاب آخرت شدند.از این رو، درس دیگر عاشورا این است که سعادت دنیا وآخرت درگرو پیروی از رهبری امام عادل، وضلالت وگمراهی نیز در نافرمانی از دستورهای چنین رهبری است.
4. عمل به تکلیف: رخداد عاشورا یکی از جلوه های عمل به وظیفه بود. شرایط و شناخت زمینه ها ، اقتضای عمل به چنین تکلیفی را از سوی امام معصوم(ع) داشت. از این رو، از دیدگاه تکلیف مدارانه امام حسین(ع) جبهه حق چه در صورت کشته شدن ویا کشته نشدن پیروز میدان بودند.عاشورا از این جهت نیز الگو دهنده است وانسان را به شناخت تکلیف وعمل به تکلیف هدایت می کند.

کلاس عاشورا

عاشورا، همیشه ما را به فکر کردن وا می دارد و مثل یک کلاس پربار یا یک استاد بزرگ حقایقی را به ما می آموزد؛ که چگونه زندگی کنیم .عاشورا فکر را به این پرسش متوجه می کند که هدف قیام امام حسین(ع) چه بود؟ چه هدف بزرگی وجود داشت که آن بنده صالح خدا، برای تحقق آن ، خود وهستی اش را فدا کرد؟ در این باره، در مجالس عزاداری ، مطالب بسیاری شنیده یا درکتاب ها خوانده ایم، ولی هیچ حقیقتی صریح تر وآشکارتر از سخن خود سیدالشهدا نیست که فرمود:«من برای اصلاح امت جدم قیام کرده ام و می خواهم امر به معروف ونهی از منکر کنم.» پس هدف سالار شهیدان، اصلاح امور امت از راه امر به معروف و نهی از منکر بود.
پرسش دیگری که در بررسی واقعه عظیم عاشورا با آن روبه رو می شویم، این است که چرا حضرت، خود و خانواده اش را به خطر انداخت؟چرا با یاران اندک خود، با قدرت طاغوتی و شیطانی و بی رحم یزید رو به رو شد؟ همچنان سخن برحق امام حسین(ع) پاسخ گوی این پرسش ماست که فرمود:«مگر نمی بینید که به حق عمل و از باطل جلوگیری نمی شود؟»
آن امام شهید به ما می آموزد جامعه ای که در آن حق، اجرا و از باطل جلوگیری نشود، تحمل پذیر نیست ومسلمان ها باید در برابر باطل مقاومت کنند. براین اساس، پیرو امام حسین(ع) نباید فقط عزاداری کند، بلکه باید به هدف عالی آن حضرت، یعنی امر به معروف و نهی از منکر عمل نماید.

اولین ها

در روز عاشورا، نخستین کسی که از آل ابی طالب به شهادت رسید، علی اکبر(ع) بود.سپس عبدالله بن مسلم بن عقیل و پس از او، عَدی بن عبدالله بن جعفر طیار و پس از او قاسم بن حسن بن علی(ع) به شهادت رسیدند.
درآغاز جنگ روز عاشورا، نخست، حمله ها به صورت گروهی بود و در نخستین حمله ها، بسیاری از یاران امام حسین(ع) کشته شدند.این حمله، به حمله «اولی» معروف است و بر اساس برخی روایت های تاریخی، تا پنجاه نفر از یاران امام حسین(ع) در این حمله به شهادت رسیدند. پس ازآن، یاران آن حضرت به صورت فردی یا گروه های دو نفری به مبارزه می رفتند وچنین نقل شده است که اغلب، دو به دو به شهادت رسیده اند.

سخن بزرگان

امام خمینی (ره)

«دستور آموزنده «کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا»،باید سرمشق امت اسلامی باشد .قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالت خواهان با عددی قلیل وایمان وعشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه ، سرلوحه زندگی است درهر روز و در هر سرزمین...
این دستورآموزنده، تکلیفی است ومژده ای .تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عده ای قلیل، علیه مستکبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند ومژده که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است ومژده که شهادت رمز پیروزی است (4).

مقام معظم رهبری

امام حسین(ع) برای یک واجب قیام کرد .این واجب درطول تاریخ، متوجه به مسلمان هاست وبه یکایک مسلمان ها واین واجب هم عبارت است از اینکه هر وقت دیدند نظام جامعه اسلامی دچار یک فساد بنیانی شده است وبیم آن هست که به کلی احکام اسلام تغییر پیدا کند، هر مسلمانی باید قیام کند»(5).

پی نوشت :

1-میزان الحکمه،ج8، ص 3783،ح13010.
2-همان، ح13011.
3-علی سعیدی، معارف عاشورا، درس ها و پیام ها، صص12و13.
4-صحیفه امام،ج9،ص445.
5-سید علی خامنه ای، امانت داران عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری،ص 14. 


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:17 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

روایت عطش

دریا هیچ توقعی از رودها ونهرهای حقیر ندارد.دریا از نباریدن باران گلایه نمی کند وحتی در هر تشنگی سر به اوجی، لب فروبسته می ماند. تشنگی را چگونه بردریا مسلط کردند که دریا سراز هر کجای تاریخ، هر کجای کویر وصحرا درآورد، سخنی از تشنگی برلب نمی آورد وبه زانونمی افتد برای جرعه های سنگ دلی آب. دریا دلیل تمام آب هاست. دریا سلطان هرچه آب است؛ پس آب ها حقیرترازآن هستندکه دریا را از نفس بیندازند.
اگر از نسل آب بودم، شرم داشتم روایت این قصه را؛ روایت روسیاهی آب ها را آه! ای تمام رودخانه ها! چگونه سرگذشت طغیان گناهانتان به آزار شقایق های صحرا ختم شد؟ چگونه قطره قطره از دیار لاله ها طفره رفتید و راهتان کج شد از سمتی که قبله بود وتمام مهربانی خدا را در خود داشت ؟ ای آب ها! چطور دست های «دریا» را نادیده گرفتید، وقتی که شما را به امانت می خواست برای لحظه های سوزان گیاهان مهر، برای غنچه های پژمرده در کویر؟!
کاش آنجا بودم و در آن بیابان گم شده بودم! کاش گم می شدم تا پس از غروب آن ستاره ها دیگر تا هیچ کجای هستی زنده نمی ماندم ونمی دیدم که پس از تأخیر باران، تا همیشه قصه تلخ آن ظهر ، از زمین، لاله می رویاند و از آسمان، صدای ناله به گوش می رساند.چرا نبودم، چرا تولدم در این قرن های دیر اتفاق افتاد؟ چرا آنجا هیچ کس نبود به یاری قبیله معصومی که درحصار خارها ونیزه ها به نماز ایستادند وبه سمت شهادت دویدند و برای پرواز شتافتند؛ قبیله نور، قبیله خورشید در تاریک پُر واهمه روزگار، در ناشناسی چشم ها تماشای وقیح که روشنی را نمی فهمید و پرتو هدایت را با واژگان تیره خویش بی معنا می کرد.

باران
گهواره ها خواب باران می دیدند و نسیم نمی وزید لالایی گهواره ها را...نسیم نمی وزید مگر به قصد دامن زدن شعله ها ، وشعله ها از دل ها و سینه ها رو به آسمان زبانه می کشید وآسمان، فرشتگان گیسو پریش خود را برای نجات شاپرکان خردسال فرا خوانده بود... فرشته ها اما به زمین نمی رسیدند، درهمان لابه لای عرش وفرش ، جان می سپردند تماشای کارزار ستم را.... سنگ ها در آسمان پرواز می کردند و به آیینه ها برمی خوردند. تیرها از دهان کمان چون کلامی زهر آلود به دل های زلال پرتاب می شدند و نیزه ها چون کینه ای ضخیم، در سینه های مهربانی فرو می رفتند. پیکار نبود، کفر بود؛نبرد نا برابری که لشکر خدا را زیر لگدهای شرک گرفته بود و تکفیر آیه های پرورگار را به اصرار واشتیاق، اسب می دوانید بر سینه قرآن های شرحه شرحه روی خاک... .
کویر ازآن روز ترک برداشت که پیشانی خورشید را سنگ های تاریکی نشانه گرفتند. کویر از آن روز بی حاصل و بایر شد که لب های خون خدا درخشکی ستم وتحریم آب شهید شد. آب را از رگ های سزاوار دریا برون کشید گرمای ستم پیشه آن پیکار... .
و زمین به احتکار تمام قطره های حلال نشست...ودشت های حرام ، خون سروهای بهشتی را مکیدند تا سرخ رو بمانند و گرگ های طمع کار، باران نیامده را جشن گرفتند و در سوگ باغ سوخته دست افشانی کردند.
سخن از قحطی مروت نیست؛ سخن از فراوانی قساوت و شقاوت و کفر است که از همه سو در خاک ریشه دوانید و ریشه های سبز عشق و ایمان را بی جرعه رها کرد تا نشانی ازسایه سار درختان ایمان بر زمین نماند. سخن از فقط دشنه ها در پرواز پرستوها نیست. سخن از رسم پلیدی کرکس هاست که پریدن هرزگی هاشان به هر سو، می خواست آیین پاک کبوتران را از یاد روزگار ببرد، اما مرگ،پایان کبوتر نبوده و نیست. مرگ، اندوه به سر رسیدن مکتب زندگانی نیست.مرگ پیراهن سیاهی نیست که برتن لحظه ها زار بزند وانتقام خون حقیقت را دست بردارد.
خدای تا ابد و پاینده ،خون های ریخته معصوم را در رگ های تمام روزگار جاری کرد و پایان غروب آن قصه را، آغاز تمام شور و قیام هستی قرار داد. هنوز قصه به پایان نرسیده است. هنوز خون خدا نبض می زند و حقیقت را به خروش در می آورد . هنوز«دریا » ایستاده است و به انتقام آفتاب تشنه می اندیشد. هنوز خدا شمشیرهای در نیام را به خون خواهی عشق مبعوث می کند.
کوچه ها وخانه های زمین نذر تواند؛ با این همه پیراهن سیاه که بر دوش دارند...روزگار ، این روزها نذر توست که صدای گریه هایش از همه سو به گوش می رسد و هستی پر شده است از نام تو. به هر طرف چشم می دوزم، زمین را مجنون و گریبان چاک می بینم.
محرم، صدای نذرهای بی وقفه ای است که رستگاری خویش را به درگاه خدا ضجه می زنند و دست به دامان مظلومیت تو می شوند. محرم، دلتنگی ها و عقده های تمام بشریت است که سر به دامان مظلومیت تو می شوند. محرم، دلتنگی ها و عقده های تمام بشریت است که سر بر شانه های غم گسار تو، غم تو را بهانه می کند و تمام رنج های زمین را می گرید . محرم، چادر سیاه و معصوم بانویی است که درکوچه ها و خیابان های سوگوار می گردد وتمام دل های مجروح را مرهم می آورد.
من پر از محرم و عاشورا،پر از پیراهن های عزادار و گریه ها من دل تنگ و اسیر خاک گناه،چشم به آسمان کرامت تو دارم. به آنجا که تو بر بلندای ارتفاع عشق ایستاده ای و ازین قعری که منم تا اوج تو، فاصله فراوان است .من داغ گناه بر پیشانی و داغ عشق تو بردل ، ماتم زده تمام خطاها و روسیاهی خویشم. پیراهن سیاه من، اندوه دور شدن از راه و رسم توست.دست هایم را بگیرکه محرم و عاشورای هر سال تو را تنها به شوق رهایی از این همه گناه اشک ریخته ام و با صدای تمام سوگواران تاریخ صدایت کرده ام ... .سلام برتو ای خون خدا که به شمشیر کفر و ستم برخاک ریختی! سلام ای فرزند پیامبر خاتم! ای فرزند عصمت علی و فاطمه!«انی سلم لمن سالمکم»؛با توعهد می بندم که دوستداران تو را دوست بدارم و مهر پیروان حقیق ات را از دل نرانم. «وعدو،لمن عاداکم؛با توپیمان می بندم که کینه دشمنانت راهرگز از یاد نبرم وسیه روزی منکران تو را فراموش نکنم.
دل خوشی تمام هستی من، سلامی عاشقانه است به درگاه تو؛ سلامی که اشک می شود و ناله کنان صدایت می زند و در خیالات دل باخته خود، ملکوت صدای تو را می بیند که به جواب،لب می گشاید. سلام مرا تنها پاسخی آرزوست از لب های تبرک تو که تا قیامت رهین کرامتت بمانم و تا ابد،سراز عشق تو بر نتابم. سلام برتو.

طعم پرواز
آنان که طعم پرواز را نمی فهمند، به چار چوب تنگ نفس دل خوشند وآنان که دل هایشان به پهنای آسمان پیوند دارد، قفس را بر نمی تابند، سر و تن به دیواره قفس می کوبند، یا فقس را می شکنند و به لایتناهی آسمان می رسند یا با خون خویش تهمت قفس نشینی را از پر و بال خود می شویند.
آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داد
تا بال نداشتم، قفس تنگ نبود
مرگ، پایان کبوتر نیست؛ آغاز رهایی از بندهای به هم پیوسته دام هایی است که پر پرواز را می بندند و پر و بال شرافت را به گرد و غبار مذلت می آلایند.
وقتی قرار است تمام دین و دنیای یک امت، تمام تار و پود یک اندیشه و عقیده به باد برود و لگدمال هوس های فرومایه ای چون یزید شود، جان چه بهایی دارد؟
وقتی قرار است تمام راه ها به بی راهه برده شود و تمام دریچه ها را دیوار بلندی از هوس بپوشاند،ماندن و فریاد نزدن، نشستن وبه راه نیفتادن ،مرگ تدریجی است.
و اینک این حسین است که جان خویش و عزیزانش را به دست گرفته است و پا به سرزمین مرگ می گذارد.این حسین است که از عرش دوش نبی،پیشانی سجده برگودال قتلگاه می ساید . این حسین است که دست های رشید عباس را به قربانگاه آورده است و فریاد اعتراضش را از گلوی اصغرش به گوش های شنوای تاریخ می رساند. این حسین است که با پیکر شرحه شرحه،به مباهله تاریخ آمده است. این حسین است که پرده نشینان ستر عفاف وملکوت را به کجاوه های اسیری نشانده است تاکربلا را به خود به همه زمان ها ومکان ها ببرند و پیامبرخون شهیدان باشند.این حسین است که زینب را به مصاف از خدا بی خبران کوفه و شام آورده است.
مرگ را در قبیله عشق راهی نیست . این چه مرگی است که دست های زندگی به پای آن نمی رسد. دل هایی که درسطح مانده اند و در پیچ وخم روزمرگی، به اسارت دنیا رفته اند؛فقط به کار سنگ پرانی می آیند و آیینه شکنی، اینان را با دلبران چه کار؟
حق و باطل درهیچ زمانی وزمینی،این گونه عریان و فاش به مصاف هم نیامده اند و کربلا جلوه گاه عریانی حقیقت است؛ حقیقتی که درگودال،به خون نشست؛ حقیقتی که بر کرانه فرات، بی دست، با تیری بر چشم رویید.حقیقتی که با تیر سه شعبه پاره پاره شد. حقیقتی که بر نیزه ها ، آفتاب را از چشم ها انداخت. حقیقتی که سر برچوبه محمل کوبید تا سرخی خون برپیشانی اش، گواه جان فشانی اش باشد. حقیقتی که پای برهنه، برخارهای بیابان با دامنی شعله ور ، پای غربت را به همه زمان ها باز کرد. حقیقتی که نیمه شب، ماه تنور را وعده سحر می داد. حقیقتی که مرگ را به سخره گرفت تا چگونه زیستن را به فرزندان آدم بیاموزد. حقیقتی که مردانگی، تا همیشه وام دار پایمردی اوست . حقیقتی که آیات محکم جهاد را با سرخی خونش برصحیفه دل ها حک کرد و درهای شهادت را به روی اهلش گشود.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:15 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]

خون خدا

خون حسین نه بر خاک که برآسمان پاشیده شد مگر سرخی شفق گواه این حقیقت نیست؟
عاشورا حرکتی آگاهانه در راه رهایی است. تنها راه نپوسیدن، فوران فریادهای فروخفته نفس هایی است که در گلو خفه شده اند.
کربلا،آزمون دادخواهی و عدالت گستری است واین حسین است که در برابر دنیای همه یزیدها ایستاده است.
مردمی که همه چیز را در دنیا می بینند.وبه آب و نانی، ایمان می فروشند، برایشان چه تفاوت می کند که حسین برمسند حکومت باشد یایزید؟ که یزید حتی بیشتر به کار اینان می آید.
حسین آمده تا زمینه حیات طیبه را در زمین خشکیده انسانیت فراهم آورد و بارانی باشد برکویر دل های سوخته .
حسین آمده؛ با مرگی زندگی آفرین، تا آدمی امکان پاک زیستن را بیابد. حسین آمده تا دیوارهای بردگی یزید را فرو ریزد و پنجره ای بگشاید به آسمان بندگی خدا تا پلی بزند به آبی بی کران عشق. کربلا را با غبار کهنگی چه کار؟ که عاشورا آیینه زار جلوه جلال و جمال خداست.
حاصل هرچار فصل سرو،بهار است
نشئه آزادگی خمار ندارد
کربلا،یک تکه از جغرافیای زمین، عاشورا، یک گوشه از گذشت زمان نیست تا در اوراق تاریخ گم شود و هر از چند گاهی دستی آن را ورق بزند یا شاعری آن را بسراید یا مرثیه خوانی آن را به عزا بنشیند ؛ کربلا، نماد همه تاریخ، وعاشورا، آرزوی همه زمان هاست.
نمی دانم چرا محرم مرا به خود می خواند؟! گویا فریادی که حسین برسر همه تاریخ کشیده است، درگوشم طنین انداز می شود و چونان زلزله ای ، زیر و رویم می کند.
نه تنها من که همه هستی، مخاطب فریاد خاموش شدنی اوست؛ فریادی که هنوز گوش ها را می نوازد و دل ها را می لرزاند.
محرم، ماه عزا نیست؛ ماه حماسه است؛ ماه فریاد و اعتراض است واینک همان پرچم سرخی که ازآدم،دست به دست به حسین سپرده شده است، می رود تا در سرزمین طف به خون بنشیند، ثمر دهد وعالمی دیگر بسازد.
نمی دانم چرا هرچه ازکربلا و حسین می گویم و می نویسم و می خوانم، تازگی دارد وغبار زمان بر آن نمی نشیند.چه رازی در این خون نهفته است که از تپش نمی افتد؟
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است

عصر عاشورا

عصرعاشوار پایان راه نیست که آغاز راه است و «کربلا، تاریخی که به صورت جغرافیا نمایان شده است »وگرنه تو در کربلای سال 61هجری جا مانده ای .
کاروان کوچک حسین به کربلا رسیده است .خیمه ها برپا شده اند و آرام آرام به روز واقعه نزدیک تر می شوند . کاروانی که مرگ، سایه وار در پی اش روان است.
بنی هاشم گرداگرد زینب حلق زده اند تا بانوی هاشمی پا را نه بر خاک که بر چشم آنان بگذارد. تا روزی که دراین صحرای غم، محرمی نماند تا... .
کوفیان آمده اند. با هرچه داشته اند از تیر و شمشیر و سنگ، به گرمی به پیشواز مسافران حجاز آمده اند . تاریخ، میزبانانی خوب تر از اینان به یاد ندارد. تا آنجا که از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
اینجا سرزمینی است که آفتاب را به نیزه ها خواهند کرد؛ سرزمینی که عطش را معنایی دیگر خواهد بخشید؛سرزمینی که فرشتگان را انگشت به دهان خواهد کرد؛ سرزمین که اشک ها را سرازیر می کند. سرزمین غربت آفتاب؛سرزمین ستاره های سوخته؛ سرزمین دل ها ، اینجا کربلاست. امروزحر،راه بر حسین می بندد تا روزی که با یک نگاه حسین، راه آسمان برایش گشوده شود. امروز حر،بنده یزید است تا روزی که به بندگی خدا در آید. بزرگی حسین را ببین که تا کجاست! گویا این حر نبوده که راه برکاروان حسین بسته است. نگاه حسین با جان حر کرد، آنچه کرد. حر بازگشت وحر شد. شاید حسین،نبرد را یک روز به تأخیر انداخت تا حر به دامن خورشید برگردد. انگار حسین چشم در راه حر بود.
حسین به میدان آمده است. آن هم با تمام دار و ندارش؛ با جان خود و عزیزانش؛ با آبرو و اعتبارش. گویا حق و باطل، یک سره به مصاف آمده اند؛ یک سو یاران خورشید و دیگر سو یاران شب.
فرات شاهد است که حسین مردانه ایستاد، بی آنکه در این راه ذره ای شک کند؛ بی آنکه پاپس بکشد.
فرات شاهد است که چه گل هایی از باغ محمدی(ص) درعطش سوختند.
نخل ها شاهد افتادن دست های حیدری تشنه ترین ساقی عالم هستند.
خورشید عاشورا، شاهد به خاک افتادن مردانی بود که آسمانیان برآنان رشک می بردند.
حسین ،حج را نیمه تمام واگذاشت تا آن را در کربلا به پایان برد؛ پایانی سرخ تر از غروب خورشید. این است که حج حسین، کامل ترین حج تاریخ است.
حسین، بزرگ ترین معجزه خداست و بزرگ ترین معجزه حسین، دل کندن از تمام خاندان و کودکان و فرزندانش بود وتو اگر دل در هوای کربلا داری، باید از آنچه دست و پایت را در بند کرده است، دل ببری. حسین خوب می داند.پس از او چه برسر خاندانش خواهد آمد، اما می رود.
حسین از حجاز تاکربلا، نه از بی راهه ها و کوره راه ها، که از شاه راه ها می گذرد تا همه بدانند که راه او همان صراط مستقیم است تا همه بدانند حقیقت نباید به مسلخ مصلحت برود که راه حق، مرد می طلبد؛ برای یاری حق، ترک سر و جان باید.
بی هیچ گمان منتظر بوسه تیغ است
هرکس که دراین راه سری داشته باشد
نمی توان دم از حسین زد وحاشیه نشین بود. «اگرباحسین در کربلا نباشی، هر کجا که می خواهی باش؛ چه به نماز ایستاده باشی ،چه به شراب نشسته، چه تفاوت؟»
آنان که در پاسخ هل من ناصر حسین،لب فرو بستند و خاموشی کزیدند، شریک جرم یزیدند.آنجا که جبهه حق،خون می خواهد و فریاد، شانه خالی کردن از بار مسئولیت، سنگین ترین گناه است.
دربزم عشق،محرم ساقی نمی شود
ازهست و نیست تا نکشد می پرست،دست
حسین،مطلوب انسان و انسان مطلوب است؛ نمونه ای برای همه زمان ها وهمه نسل ها. پس پای در رکاب کن که عاشورا نزدیک است!
واژه ها صف کشیده اند : عطش، آب، فرات، مشک، تیر، آتش، خیمه، سنگ ،گودال،حسین. در کربلا همه چیز هست؛ هم زندگی هم مرگ؛ هم سکوت هم فریاد؛هم شکست،هم پیروزی؛هم نفرین هم آفرین.
کربلا پیر وجوان نمی شناسد. سرسبزی سیزده بهار در نگاهش جاری بود و حسین در سیمای قاسم، برادرش را می جست . آنگاه که لب به سخن می گشود و راه می رفت، خاطره امام حسن(ع) در یادها جان می گرفت . شب عاشوراست . گویا کربلا آسمانی روشن است . یاران امام را همچون نگینی بی مانند درحلقه خویش گرفته اند؛ انگار ستارگان،ماه را .
قاسم، آرام و سربه زیر در این اندیشه است که آیا امشب واپسین شب او هم هست؟ آیا فردا سرنوشت او هم درکشاکش نبرد و در خاک و خون رقم خواهد خورد؟ آیا نام او در شمار فداییان آفتاب نوشته خواهد شد؟امام نگاهی به چشم های پرسش گر قاسم دوخت و پرسید:«قاسم! مرگ درکام تو چگونه است؟»قاسم پاسخ داد :«عموجان! از عسل شیرین تر است.» امام فرمود:«آری تو نیز با مایی».
سیزده مرتبه مرا بکشید
سیزده تا حسن درست کنید
این است که می گویم کربلا را جاذبه ای است که هیچ دلی را پای گریز از آن نیست. کربلا، صراط مستقیم این کره خاکی است وتوخواه ناخواه، باید برآن پا بگذاری. اگر اهل راز باشی، در رکاب حسین از آزمون عطش به سلامت خواهی گذشت وگرنه،به بیعت یزید دچار خواهی شد.
نفس نفس ،محاصره تنگ تر می شود. واپسین روزهای چشم انتظاری امام است. چیزی نمانده تا روز موعود و فرات همچنان جاری است.
فرات همچنان در مسیر زمان پیش می رود تا پاسخی روشن برای همه پرسش ها باشد؛پاسخی برای همه آنان که به آزمون کربلا مبتلا می شوند؛ تا تفسیری باشد بر راز رنج انسان؛ آنجا که خداوند می فرماید:«لقد خلقنا الانسان فی کبد»برای همه آنان که در روز الست، نام حسین را در گوش جانشان زمزمه کرده اند، برای آنان که لالایی خوابشان داستان کربلا بوده است؛ برای آنان که سعی صفا و مروه شان، بین الحرمین است ومنایشان، گودال قتلگاه و قربانی شان همه آن چیزهایی که سد راه و توجیه ماندن شده اند و قربانی کردن همه چیزهایی که بندی برپای دلشان و زنجیری بر پر پروازشان شده است.
حسین به میدان آمده است و خوب می داند که این قبرستان خاموش جز با فریاد خون بار او به بیداری نخواهد رسید. می داند که برای رسوایی همه یزیدهای تاریخ،جزسلاح شهادت ابزاری ندارد.حسین با همه حجت هایش آمده است؛ با گلوی علی اصغرش؛ با پیکر پاره پاره علی اکبرش؛ با دست های بریده علمدارش؛ با لب های خشکیده کودکانش؛ با آوارگی و اسارت خاندانش؛ با سر بریده خود و در یک کلام،با همه هستی اش به مصاف شب پرستان آمده است.
شهادت حسین، بار مسئولیت از دوش من و تو برنمی دارد،بلکه باری سنگین تر بردوش ما می نهد.
حقیقت داستان کربلا قیامی دوچهره است؛ یک چهره آن قیامی است در عاشورا، در رکاب حسین و در خاک و خون، و چهره دیگر آن پس از عاشورا،در رکاب زینب، در آوارگی کوفه و شام تا امروز و تو اگر مدعی کربلایی بودنی ، یا شهید باش یا پیامبر خون شهید وگرنه دم فرو بند و از کربلا بیرون رو!
هان ای شبیه سازان،خیل علم به دوشان!
امسال هم حسینی،بین شما ندیدم
حقیقت این است که داستان کربلا چکیده همه تاریخ ونماد روشن مصاف حق وباطل است، با یک دنیا غم،یک دنیا حماسه. زخم هایی که درکربلا درجان شیعه شکفت، هنوز درمان نشده است. غمی که بر دل انسانیت نشست، هنوز او را رها نکرده است اشکی که در چشم ها خانه کرده است،هنوز بر دامن ها و خاک ها می چکد.


[ پنج شنبه 90/10/22 ] [ 6:14 عصر ] [ محمدرضا صرافی نژاد ] [ نظر ]
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ
لینک دوستان
امکانات وب

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا
style="display:none; text-align:center">??? ???-?????-?? ?????-?? ????